آیتالله کروبی به کُردها قول داده است چنانچه رئیس جمهور بشود زبان کردی را یاد خواهد گرفت. کردها هوشیارتر از آنند که کروبی بتواند رأی آنها را بزند. ولی حالا که شیخ میخواهد با وعده رأی بخرد یادگیری زبان کردی پیشکش، قول بدهد وقتی رئیس جمهور شد بلایی سر کردهایی که کردی حرف می زنند در نخواهد آورد.
آیتالله کروبی به کُردها قول داده است چنانچه رئیس جمهور بشود زبان کردی را یاد خواهد گرفت. کردها هوشیارتر از آنند که کروبی بتواند رأی آنها را بزند. ولی حالا که شیخ میخواهد با وعده رأی بخرد یادگیری زبان کردی پیشکش، قول بدهد وقتی رئیس جمهور شد بلایی سر کردهایی که کردی حرف می زنند در نخواهد آورد.
معین حکم حکومتی را پذیرفت و در انتخابات شرکت میکند. تا کنون حجةالاسلامهای زیادی دکتر شدهاند اما دکتر معین اولین دکتری است که حجةالسلام شد.
عکس زیر معین را پس از آنکه با حکم حکومتی صاحب صلاحیت شد نشان میدهد.
معین حکم حکومتی را پذیرفت و در انتخابات شرکت میکند. تا کنون حجةالاسلامهای زیادی دکتر شدهاند اما دکتر معین اولین دکتری است که حجةالسلام شد.
عکس زیر معین را پس از آنکه با حکم حکومتی صاحب صلاحیت شد نشان میدهد.
احتمالاً با تأیید دوبارهی صلاحیت معین اوضاع به حالت عادی باز میگردد.
رد صلاحیت هشتاد و نه زن انگار برای دانشگاههای ما هم امری است عادی و پذیرفتنی.
مردمانی هستیم به غایت عجیب! زن و مرد و کودک و بزرگمان در حرف طرفدار حقوق زنان، ادبیاتمان لبریز از این حمایت اما صلاحیت هشتاد و نه زن را شش مردی که سابقهی درخشانی در مردانگی هم ندارند رد میکند و آب از آب تکان نمیخورد. از آنروست که رهبر شق و رق رهبری میکند و شورای نگهبان نگهبانی میکند و حضرات اُرد میدهند و سرداران سرداری میکنند. یادتان میآید وقتی در خبرها خواندیم که پارلمان کویت به زنان حق رأی نمیدهد از توحش و عقبماندگیشان متعجب شدیم؟
فکر میکنید این خبر را که دیگران میخوانند در مورد ما چه فکر میکنند؟
فرض کنید هشت مارس شده دو کلمه راجع به رد صلاحیت این هشتاد و نُه تنِ بی چهره هم بنویسید. جای دوری نمی رود، ابوالفضل عوضتان بدهد.
احتمالاً با تأیید دوبارهی صلاحیت معین اوضاع به حالت عادی باز میگردد.
رد صلاحیت هشتاد و نه زن انگار برای دانشگاههای ما هم امری است عادی و پذیرفتنی.
مردمانی هستیم به غایت عجیب! زن و مرد و کودک و بزرگمان در حرف طرفدار حقوق زنان، ادبیاتمان لبریز از این حمایت اما صلاحیت هشتاد و نه زن را شش مردی که سابقهی درخشانی در مردانگی هم ندارند رد میکند و آب از آب تکان نمیخورد. از آنروست که رهبر شق و رق رهبری میکند و شورای نگهبان نگهبانی میکند و حضرات اُرد میدهند و سرداران سرداری میکنند. یادتان میآید وقتی در خبرها خواندیم که پارلمان کویت به زنان حق رأی نمیدهد از توحش و عقبماندگیشان متعجب شدیم؟
فکر میکنید این خبر را که دیگران میخوانند در مورد ما چه فکر میکنند؟
فرض کنید هشت مارس شده دو کلمه راجع به رد صلاحیت این هشتاد و نُه تنِ بی چهره هم بنویسید. جای دوری نمی رود، ابوالفضل عوضتان بدهد.
حضرت رهبر دستور فرمودند که شورای نگهبان نسبت به صلاحیت آقایان معین و علیزاده تجدید نظر کند.
خوش به حال آقای معین و علیزاده که با پارتی بازی حضرت رهبر صاحب صلاحیت می شوند. آدم پای پیاده، ظهر تابستان، وسط ریگزارهای کویر راه برود اما با چنین خفتی صلاحیتدار نشود.
وقتی آدم، اصلاح طلب حکومتی بشود باید هم با حکم حکومتی صاحب صلاحیت بشود. آندسته که دانشگاهی بودن دکتر را ملاکی برای شرکت در انتخابات می دانستند موقع رد صلاحیت معین یکهو شدند ضد انتخابات. حالا که بناست معین با نمرات ارفاقیِ رهبر، به صحنه بر گردد حتماً دوباره می شوند موافق انتخابات!
توصیه می کنم مثل تمامیت خواهان نمک نشناس نباشند. پشت رأیی که برای معین به صندوق می اندازند بنویسند:
رهبرا ما از نظام و از شما متشکریم!!
حضرت رهبر دستور فرمودند که شورای نگهبان نسبت به صلاحیت آقایان معین و علیزاده تجدید نظر کند.
خوش به حال آقای معین و علیزاده که با پارتی بازی حضرت رهبر صاحب صلاحیت می شوند. آدم پای پیاده، ظهر تابستان، وسط ریگزارهای کویر راه برود اما با چنین خفتی صلاحیتدار نشود.
وقتی آدم، اصلاح طلب حکومتی بشود باید هم با حکم حکومتی صاحب صلاحیت بشود. آندسته که دانشگاهی بودن دکتر را ملاکی برای شرکت در انتخابات می دانستند موقع رد صلاحیت معین یکهو شدند ضد انتخابات. حالا که بناست معین با نمرات ارفاقیِ رهبر، به صحنه بر گردد حتماً دوباره می شوند موافق انتخابات!
توصیه می کنم مثل تمامیت خواهان نمک نشناس نباشند. پشت رأیی که برای معین به صندوق می اندازند بنویسند:
رهبرا ما از نظام و از شما متشکریم!!
شخصی چرخی دارد. چرخش نمیچرخد. از هر طرف که فکر میکرده، یا توصیه شده فشار آوزده اما چرخ نه به پیش می رود نه به پس. پیشترها فکر میکرد همینکه به پیش نمیرود پس رفتی است. اما حالا اصلاً فکر نمیکند، کنار چرخ از حال رفته. رمقش را که باز مییابد، چرخ را میکشد اما توانی که صفر باشد نفس را هم به سختی میکشد. یک وجب آنطرفتر، نه، یک قدم آنطرفتر باز میماند. این را نمیشود گفت چرخیدنِ چرخ. این کشیدن چرخ است. فرقش در این است که چرخ را که بکشی ترا می کُشد. انگشت نمایت میکند. در خفت اول شدن افتخاری ندارد. بدی در این است که احساس ساز خود را میزند و عقل راه خود را میرود. درست است که هر بی ستارهای کورسویی را برای خود ستاره میکند اما هر کسی برای هر کسی نمیایستد. بعضیها که میایستند نمیبینند سنگهایی را که لای چرخ دندهها به دنیا آمدهاند.
آه که عجب خجالت آور است این چرخ مزخرف.
درمانده زیاد است در همسایگی یک مانده. اما هر کس در حکایت چرخ خود داستان شده. کاش چرخ که میایستاد عمر هم میایستاد. کاش چرخ که میایستاد، جان که به لب میرسید، مرگ هم میرسید. کاش…
شخصی چرخی دارد. چرخش نمیچرخد. از هر طرف که فکر میکرده، یا توصیه شده فشار آوزده اما چرخ نه به پیش می رود نه به پس. پیشترها فکر میکرد همینکه به پیش نمیرود پس رفتی است. اما حالا اصلاً فکر نمیکند، کنار چرخ از حال رفته. رمقش را که باز مییابد، چرخ را میکشد اما توانی که صفر باشد نفس را هم به سختی میکشد. یک وجب آنطرفتر، نه، یک قدم آنطرفتر باز میماند. این را نمیشود گفت چرخیدنِ چرخ. این کشیدن چرخ است. فرقش در این است که چرخ را که بکشی ترا می کُشد. انگشت نمایت میکند. در خفت اول شدن افتخاری ندارد. بدی در این است که احساس ساز خود را میزند و عقل راه خود را میرود. درست است که هر بی ستارهای کورسویی را برای خود ستاره میکند اما هر کسی برای هر کسی نمیایستد. بعضیها که میایستند نمیبینند سنگهایی را که لای چرخ دندهها به دنیا آمدهاند.
آه که عجب خجالت آور است این چرخ مزخرف.
درمانده زیاد است در همسایگی یک مانده. اما هر کس در حکایت چرخ خود داستان شده. کاش چرخ که میایستاد عمر هم میایستاد. کاش چرخ که میایستاد، جان که به لب میرسید، مرگ هم میرسید. کاش…