الهام نویسندهی بندرعباسی در آخرین دقایق که میخواهد نشریه تمدن هرمزگان را به زیر چاپ ببرد متوجه میشود یک ستون از «تمدن» خالی است. وقت تنگ و تمدن درحال انتشار چاره نمیماند جز کپی و پست کردن مطلبی از روی اینترنت و تمدن که در هرمزگان منتشر میشود تصادفی همه میبینند که چطور رژیمی کشنده میشود مثل ایدز. بد میشود. «گور آقا» بتِ بزرگ، زیر سئوال رفته. بت پرستانِ بیخیال از حرمتِ انسان الهام را میگیرند:
– بی کس
– بی یار
– بی یاور
– بی محاکمه
– بی وکیل
– در شهرستانی دور
– یک لا قبا
– جوان
– زن
کاملاً واجدالشرایط است. اینبار خودکشیاش را در زندان تکذیب کردند فردا خودشان با جسم سخت او را خودکشی خواهند کرد. بی معرفتها! جار بزنید:
«آنجا» از «الهام» خبری نیست و ایدزِِ نظام همچنان آدم میکشد.
الهام نویسندهی بندرعباسی در آخرین دقایق که میخواهد نشریه تمدن هرمزگان را به زیر چاپ ببرد متوجه میشود یک ستون از «تمدن» خالی است. وقت تنگ و تمدن درحال انتشار چاره نمیماند جز کپی و پست کردن مطلبی از روی اینترنت و تمدن که در هرمزگان منتشر میشود تصادفی همه میبینند که چطور رژیمی کشنده میشود مثل ایدز. بد میشود. «گور آقا» بتِ بزرگ، زیر سئوال رفته. بت پرستانِ بیخیال از حرمتِ انسان الهام را میگیرند:
– بی کس
– بی یار
– بی یاور
– بی محاکمه
– بی وکیل
– در شهرستانی دور
– یک لا قبا
– جوان
– زن
کاملاً واجدالشرایط است. اینبار خودکشیاش را در زندان تکذیب کردند فردا خودشان با جسم سخت او را خودکشی خواهند کرد. بی معرفتها! جار بزنید:
«آنجا» از «الهام» خبری نیست و ایدزِِ نظام همچنان آدم میکشد.
در طول تاریخ پیروان هر دین و آیین و مکتب و ایدهای از کنار دراویش اگر افتاده نه حد اقل با شمشیر غلاف شده رد شدند. صرفنظر از بحثهای فلسفی و اختلافات همیشگی موجود، دراویش عاشق عاشق شدنند و عاشق عاشق ماندن. چنان سر کشند و با جرأت که کاسهی آب بلند میکنند در روی خدا که جهنمش را خاموش کنند و چنان آهسته پا میگذارند بر زمین که ترک نخورد شیشهی نازک خیالی. برای اینها هم سلاح کشید رژیمِ بی احساسِ بقیه در اطلاعات دات نت
در طول تاریخ پیروان هر دین و آیین و مکتب و ایدهای از کنار دراویش اگر افتاده نه حد اقل با شمشیر غلاف شده رد شدند. صرفنظر از بحثهای فلسفی و اختلافات همیشگی موجود، دراویش عاشق عاشق شدنند و عاشق عاشق ماندن. چنان سر کشند و با جرأت که کاسهی آب بلند میکنند در روی خدا که جهنمش را خاموش کنند و چنان آهسته پا میگذارند بر زمین که ترک نخورد شیشهی نازک خیالی. برای اینها هم سلاح کشید رژیمِ بی احساسِ بقیه در اطلاعات دات نت
تقریباً سه سال قبل کیوان با عزمی راسخ برای نوشتن چهار کلام حرف دلنشین وبلاگ سی و پنج درجه را راه انداخت. برخلاف اسم وبلاگ زاویه ای که کیوان از آن تصویر پردازی می کند زاویهای است کاملاً باز . اگر مترهای معمولی تعصب در دستتان باشد او از متر شدن جان سالم بدر نخواهد برد، سرش را نزنید پاهایش رفتنی است. اما اگر از خوانندگانی باشید که دچار این سوء تفاهم نشوید که در خواندن وبلاگهای درونگرا سعی در بر قراری ارتباط بین نوشته ها و نویسنده آنها بکنید و اگر بتوانید درک کنید که نویسندهی این نوع وبلاگها چیزهایی را می نویسند که صرفا به وجود آن اعتقاد دارند و نه لزوما اجرایشان، و تفکراتی را می نگارند که از ذهنشان عبور می کند نه که ساکن آن است و بدانید که این نوشته ها هرگز به شما اطلاعات کافی در مورد شیوه زندگی و تفکر منطقی یک نویسنده را نخواهند داد و آگاه باشید که اشتباه بزرگی مرتکب خواهید شد اگر فکر کنید آنها مانند وبلاگشان زندگی می کنند آنوقت خواندن وبلاگ سی و پنج درجه تفکر بر انگیز و مفید خواهد شد. کیوان به خاطر آنکه ساکن تهران است و می داند که تهران جایی بر مدار 35 درجه شمالی قرار دارد این اسم را برای وبلاگ خود انتخاب کرده و ربطش همین جا تمام میشود. بقیه وبلاگ با سرعتی زیاد و انرژیای فراوان از زاویهای مسائل را دنبال می کند که میتواند دیر یا زود مطرحترین بحث در جامعه ما باشد. اگر فقط کمی به خودمان فشار بیاوریم و کیوان را با چوب تکفیر و غیرت و بی غیرتی نرانیم متوجه خواهیم شد که این جوان تحصیلکردهی اهل مطالعه انگشت روی مسائل حساسی می گذارد. برای جامعه ما که پایه ها روی ازدواج نهاده شده و واحد تشکیل دهنده جامعه خانواده هست در نگاه اول بحثهای کیوان بحثهایی …بقیه در شهرگان دات کام
تقریباً سه سال قبل کیوان با عزمی راسخ برای نوشتن چهار کلام حرف دلنشین وبلاگ سی و پنج درجه را راه انداخت. برخلاف اسم وبلاگ زاویه ای که کیوان از آن تصویر پردازی می کند زاویهای است کاملاً باز . اگر مترهای معمولی تعصب در دستتان باشد او از متر شدن جان سالم بدر نخواهد برد، سرش را نزنید پاهایش رفتنی است. اما اگر از خوانندگانی باشید که دچار این سوء تفاهم نشوید که در خواندن وبلاگهای درونگرا سعی در بر قراری ارتباط بین نوشته ها و نویسنده آنها بکنید و اگر بتوانید درک کنید که نویسندهی این نوع وبلاگها چیزهایی را می نویسند که صرفا به وجود آن اعتقاد دارند و نه لزوما اجرایشان، و تفکراتی را می نگارند که از ذهنشان عبور می کند نه که ساکن آن است و بدانید که این نوشته ها هرگز به شما اطلاعات کافی در مورد شیوه زندگی و تفکر منطقی یک نویسنده را نخواهند داد و آگاه باشید که اشتباه بزرگی مرتکب خواهید شد اگر فکر کنید آنها مانند وبلاگشان زندگی می کنند آنوقت خواندن وبلاگ سی و پنج درجه تفکر بر انگیز و مفید خواهد شد. کیوان به خاطر آنکه ساکن تهران است و می داند که تهران جایی بر مدار 35 درجه شمالی قرار دارد این اسم را برای وبلاگ خود انتخاب کرده و ربطش همین جا تمام میشود. بقیه وبلاگ با سرعتی زیاد و انرژیای فراوان از زاویهای مسائل را دنبال می کند که میتواند دیر یا زود مطرحترین بحث در جامعه ما باشد. اگر فقط کمی به خودمان فشار بیاوریم و کیوان را با چوب تکفیر و غیرت و بی غیرتی نرانیم متوجه خواهیم شد که این جوان تحصیلکردهی اهل مطالعه انگشت روی مسائل حساسی می گذارد. برای جامعه ما که پایه ها روی ازدواج نهاده شده و واحد تشکیل دهنده جامعه خانواده هست در نگاه اول بحثهای کیوان بحثهایی …بقیه در شهرگان دات کام
بعد از پنجسال که حد اقل پانصد نفر بدون محاکمه و وکیل و ناظر در گوانتانامو زیر دست سربازانی هستند که مشت نمونهی خروارش از ابو غریب سر در آورده حالا سازمان ملل قطعنامه صادر میکند که باید هر چه زودتر ال بشود و بل. انگار آمریکای بوش هم آنرا میگذارد روی تخم چشمهایش.
مشکل اینجاست که این دنیای وحشیِ وحشیِ وحشی، همه جا به دست دیوانهها افتاده. بدی کار اینجاست که دیوانگان میکُشند و میخندند ولی عقلا نکشته گریانند. بدی کار اینجاست که دیوانه سنگی را که انداخت داخل چاه برای بیرون آوردنش مشتی عاقل چنان اختلاف پیدا میکنند که جهنم تا پشت در خانه میآید. احتمالش زیاد است که بمانیم برای تغاری که کشکهایمان را بساییم.
بعد از پنجسال که حد اقل پانصد نفر بدون محاکمه و وکیل و ناظر در گوانتانامو زیر دست سربازانی هستند که مشت نمونهی خروارش از ابو غریب سر در آورده حالا سازمان ملل قطعنامه صادر میکند که باید هر چه زودتر ال بشود و بل. انگار آمریکای بوش هم آنرا میگذارد روی تخم چشمهایش.
مشکل اینجاست که این دنیای وحشیِ وحشیِ وحشی، همه جا به دست دیوانهها افتاده. بدی کار اینجاست که دیوانگان میکُشند و میخندند ولی عقلا نکشته گریانند. بدی کار اینجاست که دیوانه سنگی را که انداخت داخل چاه برای بیرون آوردنش مشتی عاقل چنان اختلاف پیدا میکنند که جهنم تا پشت در خانه میآید. احتمالش زیاد است که بمانیم برای تغاری که کشکهایمان را بساییم.