Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

دشمن

May - 8 - 20083 COMMENTS

هوا خوب است. بچه‏ها را می‏بریم داخل حیات. دخترها دور جعبه‏ی ماسه‏ی تر جمع می‏شوند و با قالب‏ها، حلزون و ستاره و به قول خودشان کیک جشن تولد درست می‏کنند. پسرها دو گروه شده‏اند و در عالم خیال همدیگر را بسته‏اند به رگبار. نبرد سختی بینشان درگرفته. بمب است و نارنجک. با اینکه از توپ و تانک حرف می‏زنند از شمشیر کشیدن هم غافل نمی‏شوند. دوچرخه‏ها، ماشین‏های پدالی، سرسره و اسباب بازیهای دیگر را برای سنگر گیری استفاده می‏کنند. چهار پنج دقیقه‏ای یکبار که نبردشان تن به تن می‏شود دخالت می‏کنیم، من برایشان نطق می‏کنم که با هم باشند و مسابقه دوچرخه سواری یا ماشین سواری بدهند. بسکتبال بازی کنند یا در ساختن یک قلعه خاکی به دخترها بپیوندند. فایده ندارد. حالا توپ‏های ابری را به جای گلوله‏های توپ به هم می‏زنند.
فکری می‏کنم و همه را دور خودم جمع می‏کنم. آهسته و جدی از دشمنی فرضی حرف می‏زنم که می‏خواهد به مهد کودک حمله کند و اسباب بازیها را ببرد. یکهو متحد می‏شوند. هر کدام ادعا می‏کند سنگر افراد دشمن را می‏بیند.
در حالیکه داستانها از خطرناکی دشمن برای هم تعریف می‏کنند کنار هم با صلح و صفا می‏افتند به جان دشمن. من به سلامتی انها چایی‏ام را می‏نوشم.


دشمن

May - 7 - 20083 COMMENTS

هوا خوب است. بچه‏ها را می‏بریم داخل حیات. دخترها دور جعبه‏ی ماسه‏ی تر جمع می‏شوند و با قالب‏ها، حلزون و ستاره و به قول خودشان کیک جشن تولد درست می‏کنند. پسرها دو گروه شده‏اند و در عالم خیال همدیگر را بسته‏اند به رگبار. نبرد سختی بینشان درگرفته. بمب است و نارنجک. با اینکه از توپ و تانک حرف می‏زنند از شمشیر کشیدن هم غافل نمی‏شوند. دوچرخه‏ها، ماشین‏های پدالی، سرسره و اسباب بازیهای دیگر را برای سنگر گیری استفاده می‏کنند. چهار پنج دقیقه‏ای یکبار که نبردشان تن به تن می‏شود دخالت می‏کنیم، من برایشان نطق می‏کنم که با هم باشند و مسابقه دوچرخه سواری یا ماشین سواری بدهند. بسکتبال بازی کنند یا در ساختن یک قلعه خاکی به دخترها بپیوندند. فایده ندارد. حالا توپ‏های ابری را به جای گلوله‏های توپ به هم می‏زنند.
فکری می‏کنم و همه را دور خودم جمع می‏کنم. آهسته و جدی از دشمنی فرضی حرف می‏زنم که می‏خواهد به مهد کودک حمله کند و اسباب بازیها را ببرد. یکهو متحد می‏شوند. هر کدام ادعا می‏کند سنگر افراد دشمن را می‏بیند.
در حالیکه داستانها از خطرناکی دشمن برای هم تعریف می‏کنند کنار هم با صلح و صفا می‏افتند به جان دشمن. من به سلامتی انها چایی‏ام را می‏نوشم.


روز جهانی آزادی مطبوعات در سال نو آوری.


روز جهانی آزادی مطبوعات در سال نو آوری.


جناب پریزیدنت امروز از معلمان نمونه تجلیل به عمل آوردند. متأسفانه تعدادی از معلمان کشور چون زندان بودند تنوانستند معلم نمونه و در نتیجه مورد تجلیل قرار بگیرند. معلمین باید بدانند هر چقدر شبشان تیره و تار و زندگیشان بد باشد بالاخره روز معلم از راه می‏رسد و نمونه شدن و تجلیل هم در کار است. خداوند انسان را و در نتیجه معلم را آزاد گذاشته که انتخاب کند. یا زندان رفتن و تحقیر را یا نمونه شدن و تجلیل را.


جناب پریزیدنت امروز از معلمان نمونه تجلیل به عمل آوردند. متأسفانه تعدادی از معلمان کشور چون زندان بودند تنوانستند معلم نمونه و در نتیجه مورد تجلیل قرار بگیرند. معلمین باید بدانند هر چقدر شبشان تیره و تار و زندگیشان بد باشد بالاخره روز معلم از راه می‏رسد و نمونه شدن و تجلیل هم در کار است. خداوند انسان را و در نتیجه معلم را آزاد گذاشته که انتخاب کند. یا زندان رفتن و تحقیر را یا نمونه شدن و تجلیل را.


تفنگ

May - 3 - 2008ADD COMMENTS

وقت بازی با بلاک‏های لوگو رسیده. جعبه‏های لوگو را وسط مهد کودک می‏ریزم. هر کسی به ساختن چیزی مشغول می‏شود. پسرکی بازیگوش در چشم به هم زدنی یک مسلسل درست حسابی را فرم می‏دهد. قوانین مهد کودک را می‏دانند. تا می‏گویم تفنگ و مهد کودک؟ خنده‏ای می‏کند فرمش را با کم و اضافه کردن چند بلاک عوض می‏کند و مدعی می‏شود هواپیما ساخته است. اما آهسته به دوست کنار دستی‏اش چهار پنج لوگویی را که از قسمت بال هواپیما بیرون زده‏اند نشان می‏دهد و می‏گوید:
-اینا تیرای هاپیماست.
در میان گزارشی که دوستش از کلکی که زده به من می‏دهد صدایم را بالا می‏آورم که لازم نیست هواپیمای جنگی بسازی. اشتباه می‏کنم و به جای مسافربری می‏گویم هواپیمای تفریحی بساز. در جا مدعی می‏شود هواپیمایش تفریحی است!
خودم را به او رسانده‏ام به چهار پنج بلاک بیرون زده اشاره می‏کنم و میپرسم «هواپیمای تفریحی پنج تا تفنک می‏خواد که چه؟» بدون درنگ می‏گوید:
– سربازا را برا تفریح می‏بره تفنگا مال سربازاست. مال هاپیما نیس!


تفنگ

May - 2 - 2008ADD COMMENTS

وقت بازی با بلاک‏های لوگو رسیده. جعبه‏های لوگو را وسط مهد کودک می‏ریزم. هر کسی به ساختن چیزی مشغول می‏شود. پسرکی بازیگوش در چشم به هم زدنی یک مسلسل درست حسابی را فرم می‏دهد. قوانین مهد کودک را می‏دانند. تا می‏گویم تفنگ و مهد کودک؟ خنده‏ای می‏کند فرمش را با کم و اضافه کردن چند بلاک عوض می‏کند و مدعی می‏شود هواپیما ساخته است. اما آهسته به دوست کنار دستی‏اش چهار پنج لوگویی را که از قسمت بال هواپیما بیرون زده‏اند نشان می‏دهد و می‏گوید:
-اینا تیرای هاپیماست.
در میان گزارشی که دوستش از کلکی که زده به من می‏دهد صدایم را بالا می‏آورم که لازم نیست هواپیمای جنگی بسازی. اشتباه می‏کنم و به جای مسافربری می‏گویم هواپیمای تفریحی بساز. در جا مدعی می‏شود هواپیمایش تفریحی است!
خودم را به او رسانده‏ام به چهار پنج بلاک بیرون زده اشاره می‏کنم و میپرسم «هواپیمای تفریحی پنج تا تفنک می‏خواد که چه؟» بدون درنگ می‏گوید:
– سربازا را برا تفریح می‏بره تفنگا مال سربازاست. مال هاپیما نیس!


دادستان کل کشور عروسک «باربی» را برای فرهنگ و اجتماع ما خطرناک اعلام کرد. فرهنگ و اجتماع ما تازه هزار و چهارصد سال ناقابل است که با اسلام آشنا شده. گیرم سی سالش را دو تنوره و پر‏ دم رفته باشد باز هم توانی را که با لنگ و پاچه‏ی باربی در بیفتد ندارد. حالا عروسک دارا و سارا با حجاب اسلامی یک چیزی اما این عروسک با آن دامن کوتاه و پیراهن یقه باز، اندامش نه تنها عرض اندام از عروسک سارا می‏گیرد بلکه چشم و گوش عروسک دارا را هم باز می‏کند.
باربی تنهایی آمده بود می‏شد از دری نجف‏آبادی خواهش کرد او را به صیغه‏ی عروسک دارا در بیاورد، اما این عروسک مسلمان و آن حجة‏الاسلام دادستان با قلچماق‏هایی مثل بتمن و اسپایدر من و هری پاتر می‏توانند در بیفتند؟


دادستان کل کشور عروسک «باربی» را برای فرهنگ و اجتماع ما خطرناک اعلام کرد. فرهنگ و اجتماع ما تازه هزار و چهارصد سال ناقابل است که با اسلام آشنا شده. گیرم سی سالش را دو تنوره و پر‏ دم رفته باشد باز هم توانی را که با لنگ و پاچه‏ی باربی در بیفتد ندارد. حالا عروسک دارا و سارا با حجاب اسلامی یک چیزی اما این عروسک با آن دامن کوتاه و پیراهن یقه باز، اندامش نه تنها عرض اندام از عروسک سارا می‏گیرد بلکه چشم و گوش عروسک دارا را هم باز می‏کند.
باربی تنهایی آمده بود می‏شد از دری نجف‏آبادی خواهش کرد او را به صیغه‏ی عروسک دارا در بیاورد، اما این عروسک مسلمان و آن حجة‏الاسلام دادستان با قلچماق‏هایی مثل بتمن و اسپایدر من و هری پاتر می‏توانند در بیفتند؟


سيد محمد خاتمی با اعلام عدم تمايل برای فعاليت سياسی گفت: «من از فعاليت درعرصه سياست اعلام بازنشستگی می‌کنم».
خیلی حیف شد. حداقل کمی می‏ماند این گفتگوی تمدنها را به جایی می‏رساند. حالا تمدن به درک کمی صبر می‏کرد تا نتایج کمسیون حقیقت‏یاب در مورد قتل‏های زنجیره‏ای به نتیجه برسد. آدم دلش می‏گیرد. یک روحانی ماشاء‏الله هنوز کبکش خروس می‏خواند کلی اصلاح طلب زیر کتلش سینه می‏زنند و تازه تا قیامت هم چیزی نمانده بگذارد برود؟ انگار راست می‏گفتند این بابا آخوند متفاوتی است.‏


سيد محمد خاتمی با اعلام عدم تمايل برای فعاليت سياسی گفت: «من از فعاليت درعرصه سياست اعلام بازنشستگی می‌کنم».
خیلی حیف شد. حداقل کمی می‏ماند این گفتگوی تمدنها را به جایی می‏رساند. حالا تمدن به درک کمی صبر می‏کرد تا نتایج کمسیون حقیقت‏یاب در مورد قتل‏های زنجیره‏ای به نتیجه برسد. آدم دلش می‏گیرد. یک روحانی ماشاء‏الله هنوز کبکش خروس می‏خواند کلی اصلاح طلب زیر کتلش سینه می‏زنند و تازه تا قیامت هم چیزی نمانده بگذارد برود؟ انگار راست می‏گفتند این بابا آخوند متفاوتی است.‏




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!