Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

جمع متفرق

October - 15 - 2008ADD COMMENTS

آخوندزاده‌ای پدر را گفت: سخن مخالفان در من اثر کند و در ترسم که مبادا حکومت گیرند و ما را دوباره به مسجد فرستند که آنها روز به روز افزون می‌شوند و ما قلیل.

حاج آقا گفت: «دل به دستار خوش دار که قلیل جمع می‌شکند پشت جمع متفرق را.»


جمع متفرق

October - 14 - 2008ADD COMMENTS

آخوندزاده‌ای پدر را گفت: سخن مخالفان در من اثر کند و در ترسم که مبادا حکومت گیرند و ما را دوباره به مسجد فرستند که آنها روز به روز افزون می‌شوند و ما قلیل.

حاج آقا گفت: «دل به دستار خوش دار که قلیل جمع می‌شکند پشت جمع متفرق را.»


اذان

October - 14 - 2008ADD COMMENTS

مؤذنی با ایما از بیماری پرسید: هیچت از ما یاد می‌آید؟
بیمار گفت با اشاره: بلی هر روز چند بار بلندگو نمی‌گذارد که فراموش شوی.


سرگذشت

October - 14 - 2008ADD COMMENTS

یاد دارم در ایام جوانی با گروهی همه‌ی شب شبنامه پخش کرده بودیم و سحرگاه در کنار دکه‌ای نشسته، فالانژی کوکتلی به خانه‌ای انداخت. گریختیم و چون به جای امن رسیدیم گفتمش: در خانه‌های جنوب شهر کوکتل انداختنت بهر چه بود؟ گفت: جنوب کمک می‌کند که شمال پوست می‏کند.


سرودن

October - 14 - 2008ADD COMMENTS

شاعری را حکایت کنند که شبی چند مثقال کشیدی و تا سحر صد و بیست بیت سرودی. طنز نویسی شنید و گفت: اگر چند نخود حب فرمودی و چیزی نمی‌سرودی فاضلتر بود.


اذان

October - 13 - 2008ADD COMMENTS

مؤذنی با ایما از بیماری پرسید: هیچت از ما یاد می‌آید؟
بیمار گفت با اشاره: بلی هر روز چند بار بلندگو نمی‌گذارد که فراموش شوی.


سرگذشت

October - 13 - 2008ADD COMMENTS

یاد دارم در ایام جوانی با گروهی همه‌ی شب شبنامه پخش کرده بودیم و سحرگاه در کنار دکه‌ای نشسته، فالانژی کوکتلی به خانه‌ای انداخت. گریختیم و چون به جای امن رسیدیم گفتمش: در خانه‌های جنوب شهر کوکتل انداختنت بهر چه بود؟ گفت: جنوب کمک می‌کند که شمال پوست می‏کند.


سرودن

October - 13 - 2008ADD COMMENTS

شاعری را حکایت کنند که شبی چند مثقال کشیدی و تا سحر صد و بیست بیت سرودی. طنز نویسی شنید و گفت: اگر چند نخود حب فرمودی و چیزی نمی‌سرودی فاضلتر بود.


نان

October - 13 - 20081 COMMENT

دزدی به خانه‌ی روشنفکری درآمد. چندان که طلب کرد چیزی نیافت. روشنفکر با خبر شد. چند جلد کتاب جدا نمود در رهگذر دز انداخت تا محروم باز نگردد. دزد گفت: کتابخوانی گر نان داشتی ترا سامانی بودی. این کتابها نگه دار من زنم خانه‌ای دیگر را.


نان

October - 12 - 2008ADD COMMENTS

دزدی به خانه‌ی روشنفکری درآمد. چندان که طلب کرد چیزی نیافت. روشنفکر با خبر شد. چند جلد کتاب جدا نمود در رهگذر دز انداخت تا محروم باز نگردد. دزد گفت: کتابخوانی گر نان داشتی ترا سامانی بودی. این کتابها نگه دار من زنم خانه‌ای دیگر را.


حکومت

October - 12 - 20081 COMMENT

امام خمینی را گفتند «دیار کوروش و داریوش به چه گرفتی که ملوک پیشین را چنین فتحی میسر نشد» گفت: « پیشینیان اول پادشاه ساقط کردند و سپس حکومت راست. من خلاف آن کردم.» پرسیدند: آن چگونه بود؟ گفت: تا دورترین دهات که مسجد و آخوند رفت حکومت من راست شد پس پادشاه ساقط شد.


حکومت

October - 12 - 2008ADD COMMENTS

امام خمینی را گفتند «دیار کوروش و داریوش به چه گرفتی که ملوک پیشین را چنین فتحی میسر نشد» گفت: « پیشینیان اول پادشاه ساقط کردند و سپس حکومت راست. من خلاف آن کردم.» پرسیدند: آن چگونه بود؟ گفت: تا دورترین دهات که مسجد و آخوند رفت حکومت من راست شد پس پادشاه ساقط شد.




VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!