آيتالله خامنهای فرمودند: «اين فضای بی بندوباری در حرف زدن و اظهار نظر عليه دولت، مسایلی نيست که خداوند به آسانی از آنها بگذرد.»
بعضیها فکر میکنند همه چیز در قرآن نوشته شده، اگر اینطور بود که چه نیازی بود به حوزه و حجةالاسلام و آیتالله؟ موقع تولد، ابوی گرامی در گوشتان اذانی میخواند، بعد از بریدن «فلانتان» (مقام زن در اسلام والاتر از این است که در این مباحث وارد شود) وبه محض اینکه خواندن و نوشتنتان راه میافتاد یک جلد کلامالله مجید با ترجمه میدادند به شما و میگفتند همین فرمان برو جلو تا داخل بشوی به بهشت. اما به این راحتی نیست. مفسر دارد و تفسیر میخواهد. زمانی سلطان ضلالله بود در صورتی که حالا به لعنت خدا هم نمیارزد. زمانی بود که قرآن برای هدایت بشر بود حالا کاربرد حکومتی دارد. وقتی امیر عباس هویدا پیپ میکشید شما علیه دولت حرف نمیزدید پروردگار عالم به آسانی از آن نمیگذشت، در صورتیکه الآن بر عکس شده. به همین خاطر است که به من و شما میگویند عوام و به همین دلیل است که باید یک ولی فقیه «جامعالشرایطی» باشد که در هر زمان به ما بگوید حق سبحانه و تعالی از چه چیز میگذرد و از چه چیز برآشفته میشود.
خداوند حضرت رهبر و نظام را حالا حالاها از ما نگیرد و به این امید که به این زودی طنز مورد غضب الهی قرار نگیرد. افوضالطنزی الیالله.
آيتالله خامنهای فرمودند: «اين فضای بی بندوباری در حرف زدن و اظهار نظر عليه دولت، مسایلی نيست که خداوند به آسانی از آنها بگذرد.»
بعضیها فکر میکنند همه چیز در قرآن نوشته شده، اگر اینطور بود که چه نیازی بود به حوزه و حجةالاسلام و آیتالله؟ موقع تولد، ابوی گرامی در گوشتان اذانی میخواند، بعد از بریدن «فلانتان» (مقام زن در اسلام والاتر از این است که در این مباحث وارد شود) وبه محض اینکه خواندن و نوشتنتان راه میافتاد یک جلد کلامالله مجید با ترجمه میدادند به شما و میگفتند همین فرمان برو جلو تا داخل بشوی به بهشت. اما به این راحتی نیست. مفسر دارد و تفسیر میخواهد. زمانی سلطان ضلالله بود در صورتی که حالا به لعنت خدا هم نمیارزد. زمانی بود که قرآن برای هدایت بشر بود حالا کاربرد حکومتی دارد. وقتی امیر عباس هویدا پیپ میکشید شما علیه دولت حرف نمیزدید پروردگار عالم به آسانی از آن نمیگذشت، در صورتیکه الآن بر عکس شده. به همین خاطر است که به من و شما میگویند عوام و به همین دلیل است که باید یک ولی فقیه «جامعالشرایطی» باشد که در هر زمان به ما بگوید حق سبحانه و تعالی از چه چیز میگذرد و از چه چیز برآشفته میشود.
خداوند حضرت رهبر و نظام را حالا حالاها از ما نگیرد و به این امید که به این زودی طنز مورد غضب الهی قرار نگیرد. افوضالطنزی الیالله.
واحد بسیج وزارت آموزش و پرورش دستورالعمل ختم صلوات را به مدیر منطقه نوزده فرستاده که کپی آن را از سایت هادی خرسندی برایتان اینجا میگذارم تا با هم مرورش کنیم. روی تصویر کلیک کنید، نسخه بزرگتر و قابل خواندش را خواهید دید: .
در دستورالعمل صحبت از ختم صلوات است برای سلامتی و تعجیل ظهور حضرت حجت(عج). مگر خدای نکرده ایشان بیمار شدهاند؟ و اگر شدهاند سلام و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) چطور ایشان را معالجه خواهد کرد؟ در مورد تعجیل به ظهور آیا بی ادبی نیست که نه تنها آن بزرگوار بلکه هر آدمی را مجبور به انجام کاری که دلش نمیخواهد بکنیم؟
بنا شده «فرماندهان مدارس» از دانشآموزان ثبتنام بکنند. چه بر سر روسا و ناظمین مدارس آمده که حالا فرمانده دارند؟ در مورد تعیین تعداد صلواتهای فرستاده شده توسط دانش آموزان چگونه عمل میشود؟ آیا در ساعت ریاضیات، دانشآموز میایستد و بلند بلند صلوات میفرستد و معلم ریاضی حسابشان میکند؟ یا دانش آموزان در خانه ضمن نوشتن مشقها آنها را در دلشان میفرستند؟ در صورت اول معلم ریاضی صلواتی کار میکند یا اضافه حقوق صلواتی میگیرد؟ در صورت دوم، تکلیف پسر عمهجان (که خیلی هم متقلب است) اگر ادعای میلیونی بکند چه میشود؟ در مورد جایزه، ما که تشویق میکنیم جامعه صلواتی کاربکند. حالا برای خود صلوات جایزه بدهیم، آیا در جامعه «بداخلاقی صلواتی» به وجود نمیآید؟
در آخر آمده که برای دریافت کارت صلوات به واحد بسیج خواهران مراجعه شود! این همه دانش آموز پسر صف بکشند جلوی بسیچ خواهران واز آنها کارت صلوات بخواهند؟ میتوانید حدس بزنید شیطان رجیم چه بشکنی میزند؟
واحد بسیج وزارت آموزش و پرورش دستورالعمل ختم صلوات را به مدیر منطقه نوزده فرستاده که کپی آن را از سایت هادی خرسندی برایتان اینجا میگذارم تا با هم مرورش کنیم. روی تصویر کلیک کنید، نسخه بزرگتر و قابل خواندش را خواهید دید: .
در دستورالعمل صحبت از ختم صلوات است برای سلامتی و تعجیل ظهور حضرت حجت(عج). مگر خدای نکرده ایشان بیمار شدهاند؟ و اگر شدهاند سلام و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) چطور ایشان را معالجه خواهد کرد؟ در مورد تعجیل به ظهور آیا بی ادبی نیست که نه تنها آن بزرگوار بلکه هر آدمی را مجبور به انجام کاری که دلش نمیخواهد بکنیم؟
بنا شده «فرماندهان مدارس» از دانشآموزان ثبتنام بکنند. چه بر سر روسا و ناظمین مدارس آمده که حالا فرمانده دارند؟ در مورد تعیین تعداد صلواتهای فرستاده شده توسط دانش آموزان چگونه عمل میشود؟ آیا در ساعت ریاضیات، دانشآموز میایستد و بلند بلند صلوات میفرستد و معلم ریاضی حسابشان میکند؟ یا دانش آموزان در خانه ضمن نوشتن مشقها آنها را در دلشان میفرستند؟ در صورت اول معلم ریاضی صلواتی کار میکند یا اضافه حقوق صلواتی میگیرد؟ در صورت دوم، تکلیف پسر عمهجان (که خیلی هم متقلب است) اگر ادعای میلیونی بکند چه میشود؟ در مورد جایزه، ما که تشویق میکنیم جامعه صلواتی کاربکند. حالا برای خود صلوات جایزه بدهیم، آیا در جامعه «بداخلاقی صلواتی» به وجود نمیآید؟
در آخر آمده که برای دریافت کارت صلوات به واحد بسیج خواهران مراجعه شود! این همه دانش آموز پسر صف بکشند جلوی بسیچ خواهران واز آنها کارت صلوات بخواهند؟ میتوانید حدس بزنید شیطان رجیم چه بشکنی میزند؟
جناب پرزیدنت از اساتید دانشگاه و علمای حوزه خواستهاند که طرحی برای نجات اقتصاد جهان بدهند.
تا آنها طرحشان را تهیه میکنند من آن طرحها را برایتان حدس نویسی میکنم:
الف: طرح علمای حوزه
بسمه تعالی
(طرح با دو صفحه عربی شروع میشود و بعد با سه صفحه فارسی که فحش به جهان و تعریف از خودمان است ادامه پیدا میکند در پایان این پنج صفحه چنین میآید:) …لذا طرح خود را برای نجات اقتصاد جهان به شرح زیر ارائه میدهیم:
از آنجایی که خداوند رزاق و روزی رسان است، اقتصاد با برنامه از نظر ما ایراد شرعی دارد و پرداختن به آن حرام است. در مورد اقتصاد خرد و کلان باید دید که منظور از «خرد» چیست و هدف از «کلان» کدام است. اگر منظور همان عرضه و تقاضا و منحنی و خرت و پرتهای آن مردک کافر آدام اسمیت حیوان است که صد در صد حرام است. اصولاً با توجه به رهنمودهای حضرت امام اقتصاد مال خران است. طرح دادن برای خران مخالف شأن علمای کرام است. اما از آنجایی که رئیس جمهور مکتبی است و مورد تأیید مقام رهبری است، دستور ایشان بر ما واجب شرعی است.
اما بعد، سربسته بگوییم که دشمن سوء استفاده نکند: اقتصاد جهانی از آن رو به این رنج مبتلا گشته است که در آن خمس و زکات و مهمتر از آن سهم امام مورد توجه واقع نگشته است. یکی از دلایلی که پول نفت بی برکت است ترک همین حرکت است.
بیشتر از این حوزه در شأن خود نمیداند که در این باب سخن بگوید.
واعتصمو به حبالله جمیعاً ( در بعضی روایات آمده که این جمیعاً بر میگردد به کلیه کشورها از جمله چین و هند. والله اعلم بالصواب)
ب: نظر اساتید دانشگاه (منظور اقتصاددانان است)
جناب پرزیدنت
تجارب نشان داده که جهان، خاکی به سرش خواهد کرد. بهتر است ما فکری به حال کشور بکنیم.
از آنجایی که اقتصاد ما، نفتی است، طرح دادن برای آن منتفی است. پیش بینیهای آن دولت مکتبی صد دلاری بود، بازار لامذهب سی دلاری است. در چنین شرایطی با اینکه ما دانشگاهی هستیم طرح ما برای اقتصاد کشور این است:
اشهد ان لا الله…
جناب پرزیدنت از اساتید دانشگاه و علمای حوزه خواستهاند که طرحی برای نجات اقتصاد جهان بدهند.
تا آنها طرحشان را تهیه میکنند من آن طرحها را برایتان حدس نویسی میکنم:
الف: طرح علمای حوزه
بسمه تعالی
(طرح با دو صفحه عربی شروع میشود و بعد با سه صفحه فارسی که فحش به جهان و تعریف از خودمان است ادامه پیدا میکند در پایان این پنج صفحه چنین میآید:) …لذا طرح خود را برای نجات اقتصاد جهان به شرح زیر ارائه میدهیم:
از آنجایی که خداوند رزاق و روزی رسان است، اقتصاد با برنامه از نظر ما ایراد شرعی دارد و پرداختن به آن حرام است. در مورد اقتصاد خرد و کلان باید دید که منظور از «خرد» چیست و هدف از «کلان» کدام است. اگر منظور همان عرضه و تقاضا و منحنی و خرت و پرتهای آن مردک کافر آدام اسمیت حیوان است که صد در صد حرام است. اصولاً با توجه به رهنمودهای حضرت امام اقتصاد مال خران است. طرح دادن برای خران مخالف شأن علمای کرام است. اما از آنجایی که رئیس جمهور مکتبی است و مورد تأیید مقام رهبری است، دستور ایشان بر ما واجب شرعی است.
اما بعد، سربسته بگوییم که دشمن سوء استفاده نکند: اقتصاد جهانی از آن رو به این رنج مبتلا گشته است که در آن خمس و زکات و مهمتر از آن سهم امام مورد توجه واقع نگشته است. یکی از دلایلی که پول نفت بی برکت است ترک همین حرکت است.
بیشتر از این حوزه در شأن خود نمیداند که در این باب سخن بگوید.
واعتصمو به حبالله جمیعاً ( در بعضی روایات آمده که این جمیعاً بر میگردد به کلیه کشورها از جمله چین و هند. والله اعلم بالصواب)
ب: نظر اساتید دانشگاه (منظور اقتصاددانان است)
جناب پرزیدنت
تجارب نشان داده که جهان، خاکی به سرش خواهد کرد. بهتر است ما فکری به حال کشور بکنیم.
از آنجایی که اقتصاد ما، نفتی است، طرح دادن برای آن منتفی است. پیش بینیهای آن دولت مکتبی صد دلاری بود، بازار لامذهب سی دلاری است. در چنین شرایطی با اینکه ما دانشگاهی هستیم طرح ما برای اقتصاد کشور این است:
اشهد ان لا الله…
خیلی طبیعی است وقتی شخصی با اتفاقی غیر منتظره مواجه میشود که برایش دردناک است عکسالعمل نشان بدهد. این عکسالعمل حتمن به خیلی چیزها در شخص بستگی پیدا میکند و آگاهی او به خیلی مسائل. در آن لحظه دیکتهای تنظیم و عمل نمیکند. چنین عکسالعملی در اطرافیانِ دور و نزدیک هم عکسالعملی را به وجود میآورد که خود میتواند به خیلی چیزها ربط داشته باشد. رفتار و کردار و گفتار آنها بستگی پیدا میکند به سرعت عکسالعمل و خاطراتی که زیستهاند و تلخیای که در آنها بیدار شده. از افرادی که دورترند یا به هر دلیل امکان مییابند دیرتر عکسالعمل نشان بدهنداین توقع میرود که به عقل و استدلال بیشتر تکیه کنند. دست انداختن و بزرگ کردن صحنهها، جملات و کلماتی که در آن لحظه بحران بر فرد و اطرافیان دور و نزدیک رفته از طرف کسانی که در شرایط بعد بحران سخن میگویند شرایط سختی به وجود میآورد که امکان باز یافتن و مسلط شدن بر خود را دشوار میکند. ما انسانیم و پر ایراد و شرایط خاص، گوشههایی از آن را برای همه از جمله خودمان هویدا میکند. ممکن است گاهی آگاهی و باور داشته باشیم و لازم بدانیم کاربرد واژههای تلخ را، باکی نیست اما اگر آنها را با مهربانی کنار هم بچینیم پذیرفتنشان راحتتر و اثرشان بیشتر میشود.
این بود انشای من که در «زمانه» نه سر پیازم و نه ته پیاز.
خیلی طبیعی است وقتی شخصی با اتفاقی غیر منتظره مواجه میشود که برایش دردناک است عکسالعمل نشان بدهد. این عکسالعمل حتمن به خیلی چیزها در شخص بستگی پیدا میکند و آگاهی او به خیلی مسائل. در آن لحظه دیکتهای تنظیم و عمل نمیکند. چنین عکسالعملی در اطرافیانِ دور و نزدیک هم عکسالعملی را به وجود میآورد که خود میتواند به خیلی چیزها ربط داشته باشد. رفتار و کردار و گفتار آنها بستگی پیدا میکند به سرعت عکسالعمل و خاطراتی که زیستهاند و تلخیای که در آنها بیدار شده. از افرادی که دورترند یا به هر دلیل امکان مییابند دیرتر عکسالعمل نشان بدهنداین توقع میرود که به عقل و استدلال بیشتر تکیه کنند. دست انداختن و بزرگ کردن صحنهها، جملات و کلماتی که در آن لحظه بحران بر فرد و اطرافیان دور و نزدیک رفته از طرف کسانی که در شرایط بعد بحران سخن میگویند شرایط سختی به وجود میآورد که امکان باز یافتن و مسلط شدن بر خود را دشوار میکند. ما انسانیم و پر ایراد و شرایط خاص، گوشههایی از آن را برای همه از جمله خودمان هویدا میکند. ممکن است گاهی آگاهی و باور داشته باشیم و لازم بدانیم کاربرد واژههای تلخ را، باکی نیست اما اگر آنها را با مهربانی کنار هم بچینیم پذیرفتنشان راحتتر و اثرشان بیشتر میشود.
این بود انشای من که در «زمانه» نه سر پیازم و نه ته پیاز.
اگر نمیدانید: در استان سیستان و بلوچستان، سیستانیهایِ شیعهی حزباللهی که مورد حمایت بی قید و شرط نظام هستند پستهای کلیدی را در دست دارند و افتادهاند به جان بلوچهای سنی. این باعث شده که نسل جدید بلوچ سیاه و سفید ببیند و سیستانی را دشمن خود بداند.
امروز روز معلم نیست
همه شما میدانید که امروز روز معلم نیست. اما من همین امروز دلم پر کشیده برای معلم کلاس پنجم و شیشم ابتداییام در مدرسهی ابو علی سینای زاهدان. آرزو میکنم زنده باشد. آرزو میکنم او یا یکی که او را میشناسد این مطلب را بخواند. اسمش را نمیدانم. فامیلش خزاعی بود. اهل سیستان بود. آنوقتها رژیم حاکم منفعتی در حمایت از قشری از سیستانیهای حزباللهی نداشت. سیستانیهایی که در استان سیستان و بلوچستان کارهای بودند شیعه بودن و بسیجی بودن صاحب کارشان نکرده بود. سواد داشتند و دلی پر درد. آقای خزاعی ریش و انگشتر عقیق نداشت. یک دو چرخه رالی داشت. مرکز، او را که معلم بود همانقدر میشناخت که مرا که دانش آموز بودم. آقای خزاعی شلاق داشت اما، بارها دیده بودم شلاقش را بر سرِ کیخای زابلی تنبل کوبیده بود و به من بلوچ میگفت: تو سر از دانشگاه در میاری با این لات و لوتا نگرد. آقای خزاعی مرا هم شلاق میزد اما، آنوقتها چوب معلم گل بود. تعصب نبود. خدا کند آقای خزاعی در این انقلاب آقا مانده باشد. مثل سیستانیهای بیسوادی که فقط ته ریش و وصل بودن به نظام آنها را صاحب نام و مقام کرده نشده باشد. تا بعدها ما بتوانیم به نسلی که بر اثر سیاستهای غلط رژیم به خون سیستانیها تشنه شدهاند بگوییم اشتباه میکنند. سیستان پر از آقاست. این «آقاست» که همه چیز را در سراسر ایران به زشتی خود در آورده.
اگر نمیدانید: در استان سیستان و بلوچستان، سیستانیهایِ شیعهی حزباللهی که مورد حمایت بی قید و شرط نظام هستند پستهای کلیدی را در دست دارند و افتادهاند به جان بلوچهای سنی. این باعث شده که نسل جدید بلوچ سیاه و سفید ببیند و سیستانی را دشمن خود بداند.
امروز روز معلم نیست
همه شما میدانید که امروز روز معلم نیست. اما من همین امروز دلم پر کشیده برای معلم کلاس پنجم و شیشم ابتداییام در مدرسهی ابو علی سینای زاهدان. آرزو میکنم زنده باشد. آرزو میکنم او یا یکی که او را میشناسد این مطلب را بخواند. اسمش را نمیدانم. فامیلش خزاعی بود. اهل سیستان بود. آنوقتها رژیم حاکم منفعتی در حمایت از قشری از سیستانیهای حزباللهی نداشت. سیستانیهایی که در استان سیستان و بلوچستان کارهای بودند شیعه بودن و بسیجی بودن صاحب کارشان نکرده بود. سواد داشتند و دلی پر درد. آقای خزاعی ریش و انگشتر عقیق نداشت. یک دو چرخه رالی داشت. مرکز، او را که معلم بود همانقدر میشناخت که مرا که دانش آموز بودم. آقای خزاعی شلاق داشت اما، بارها دیده بودم شلاقش را بر سرِ کیخای زابلی تنبل کوبیده بود و به من بلوچ میگفت: تو سر از دانشگاه در میاری با این لات و لوتا نگرد. آقای خزاعی مرا هم شلاق میزد اما، آنوقتها چوب معلم گل بود. تعصب نبود. خدا کند آقای خزاعی در این انقلاب آقا مانده باشد. مثل سیستانیهای بیسوادی که فقط ته ریش و وصل بودن به نظام آنها را صاحب نام و مقام کرده نشده باشد. تا بعدها ما بتوانیم به نسلی که بر اثر سیاستهای غلط رژیم به خون سیستانیها تشنه شدهاند بگوییم اشتباه میکنند. سیستان پر از آقاست. این «آقاست» که همه چیز را در سراسر ایران به زشتی خود در آورده.