روستای ما از پای بست ویران بود. کدخدا دزد، اطرافیان هیز و پدر سوخته ترین ها ریش سپید بودند.
برای تقسیم آب، هر چهار سال، ما یک میرآب انتخاب می کردیم. در آن دهِ خراب با آن کدخدای دزد و اطرافیان هیز و ریش سپیدان پدر سوخته، میرآب چه غلطی می توانست بکند کسی نمی دانست اما می گفتند حضور در انتخابش رشد ما را می رساند و حق دِهوَندی ماست و شرکت نکردن در آن فایده ای برای ما ندارد.
به حکم کدخدا، عمری ها، گبرها، گورها و کفار و مشرکین و چند گروه و فرقه ی دیگرنمی توانستند میرآب بشوند. از بقیه هم هر کس خودش یا کس و کارش چیزی به کدخدا و دار و دسته اش گفته بود و زنده مانده بود، اجازه نداشت میرآب بشود. مابقی هر کس که هوس میرآبی می کرد اول باید از خوانِ سیاهِ ریش سپیدان می گذشت. بعد اطرافیان ناپیدای کدخدا نظر می دادند. تیغ خود کدخدا هم بد نمی برید! آنهایی که می ماندند از بام تا شام نطاقی می کردند در باب میرآبی.
گرچه عمه ی ما می گفت مرده شور همه ی شان را ببرد با کدخدایشان! ما چاره نداشتیم جز شرکت در انتخاب میرآب! چون می گفتند حضورما رشد ما را می رساند و حقِ دِهوَندی ماست و شرکت نکردن در آن دردی از ما را دوا نمی کند!
Archive for the ‘فارسی’ Category
انتخابات در روستای ما
انتخابات در روستای ما
روستای ما از پای بست ویران بود. کدخدا دزد، اطرافیان هیز و پدر سوخته ترین ها ریش سپید بودند.
برای تقسیم آب، هر چهار سال، ما یک میرآب انتخاب می کردیم. در آن دهِ خراب با آن کدخدای دزد و اطرافیان هیز و ریش سپیدان پدر سوخته، میرآب چه غلطی می توانست بکند کسی نمی دانست اما می گفتند حضور در انتخابش رشد ما را می رساند و حق دِهوَندی ماست و شرکت نکردن در آن فایده ای برای ما ندارد.
به حکم کدخدا، عمری ها، گبرها، گورها و کفار و مشرکین و چند گروه و فرقه ی دیگرنمی توانستند میرآب بشوند. از بقیه هم هر کس خودش یا کس و کارش چیزی به کدخدا و دار و دسته اش گفته بود و زنده مانده بود، اجازه نداشت میرآب بشود. مابقی هر کس که هوس میرآبی می کرد اول باید از خوانِ سیاهِ ریش سپیدان می گذشت. بعد اطرافیان ناپیدای کدخدا نظر می دادند. تیغ خود کدخدا هم بد نمی برید! آنهایی که می ماندند از بام تا شام نطاقی می کردند در باب میرآبی.
گرچه عمه ی ما می گفت مرده شور همه ی شان را ببرد با کدخدایشان! ما چاره نداشتیم جز شرکت در انتخاب میرآب! چون می گفتند حضورما رشد ما را می رساند و حقِ دِهوَندی ماست و شرکت نکردن در آن دردی از ما را دوا نمی کند!
حکایت انتخابات
روباه ها انتخابات راه انداخته بودند. تعدادی کفتار پیر صلاحیتها را کنترل می کردند. هر خری خودش را کاندیدا می کرد. جنگل آرام درهم می لولید و هیچکس هیچ چیز از سکوت اسرار آمیزش نمی دانست. لاشخوری پیر و بدترکیب که در آمدن و نیامدن سرگردان بود آخر آمد. زیرِ پوسته ی اسرار آمیزِ سکوتِ جنگل پوزخندِ تمسخری تا دوردست گسترده دوید. چند آهوی خسته عرق ریزان لک لکی مردنی را کمک می کردند تا وارد بازی شود. یکی که هیچکس نبود با خود اندیشید که اگر کفتارها لک لک را نخورند و جنگ را از لاشخور پیر ببرد مگر لقمه ی چپ روباهی نخواهد شد؟ وحکایت همچنان باقی است.
حکایت انتخابات
روباه ها انتخابات راه انداخته بودند. تعدادی کفتار پیر صلاحیتها را کنترل می کردند. هر خری خودش را کاندیدا می کرد. جنگل آرام درهم می لولید و هیچکس هیچ چیز از سکوت اسرار آمیزش نمی دانست. لاشخوری پیر و بدترکیب که در آمدن و نیامدن سرگردان بود آخر آمد. زیرِ پوسته ی اسرار آمیزِ سکوتِ جنگل پوزخندِ تمسخری تا دوردست گسترده دوید. چند آهوی خسته عرق ریزان لک لکی مردنی را کمک می کردند تا وارد بازی شود. یکی که هیچکس نبود با خود اندیشید که اگر کفتارها لک لک را نخورند و جنگ را از لاشخور پیر ببرد مگر لقمه ی چپ روباهی نخواهد شد؟ وحکایت همچنان باقی است.
حمایت از طرح: حمایت از گنجی
عکس اصلی که کتاب های گنجی را نشان می دهد از ف.م سخن کش رفتم
حمایت از طرح: حمایت از گنجی
عکس اصلی که کتاب های گنجی را نشان می دهد از ف.م سخن کش رفتم
عناوینی که خام می کند
در ماجرای خوزستان تقصیرها را انداخته اند گردن استقلال طلبان عرب به رهبری تلویزیون الجزیره. حالا افتاده اند به جان خبرنگاران و فعالین حقوق بشر در کردستان. تقصیرها نگفته پیداست که می افتد به گردن استقلال طلبان کرد به رهبری جلال طالبانی. پس فردا نوبت مردم بلوچستان است. آنجا نه تلویزیون الجزیره ای هست و نه بلوچی در کشور مجاور به مقامی رسیده. در آنجا تقصیرها می افتد به گردن استقلال طلبان بلوچ به سر کردگی «خان بلوچ خان جدایی خواه!». پاسدار جای خود دارد، با این عناوین کاذب من و توی وطن پرست را هم خام می کنند.
عناوینی که خام می کند
در ماجرای خوزستان تقصیرها را انداخته اند گردن استقلال طلبان عرب به رهبری تلویزیون الجزیره. حالا افتاده اند به جان خبرنگاران و فعالین حقوق بشر در کردستان. تقصیرها نگفته پیداست که می افتد به گردن استقلال طلبان کرد به رهبری جلال طالبانی. پس فردا نوبت مردم بلوچستان است. آنجا نه تلویزیون الجزیره ای هست و نه بلوچی در کشور مجاور به مقامی رسیده. در آنجا تقصیرها می افتد به گردن استقلال طلبان بلوچ به سر کردگی «خان بلوچ خان جدایی خواه!». پاسدار جای خود دارد، با این عناوین کاذب من و توی وطن پرست را هم خام می کنند.
شیخ زیرک
مقتدا صدر از خدا خواست تا گردن آمریکا را بشکند! مخش خوب کار می کند، گردن این گردن کلفت را می گذارد به عهده ی خدا گردن بقیه راخودش خواهد شکست.
شیخ زیرک
مقتدا صدر از خدا خواست تا گردن آمریکا را بشکند! مخش خوب کار می کند، گردن این گردن کلفت را می گذارد به عهده ی خدا گردن بقیه راخودش خواهد شکست.
شیخِ حاشا
یک گدا که بخواهد از سر یک چهار راه به لب یک خیابان برود کلی مطالعه می کند. ورزشکاران ما آنقدر جلوتر خبر می شوند که با اسرائیل هم بازی هستند که به اندازه کافی وقت دارند که به اسهال استفراغی مبتلا بشوند و با صهیونیست مسابقه ندهند. آنوقت شیخ الرجال که با کمتر از صد نفر در رکاب، حرکت نمی کند نمی دانست که بغل رئیس جمهور اسرائیل اطراق خواهد کرد؟
شیخ اجل و نماینده خدا و جانشین پیامبر و وکیل و وصی گفتگوی تمدنها از دادن یک سلام به یک همزبان و همشهری در یک مجلس ترحیم گریزان است فرقش با یک گراز وحشی در چیست؟
حاج آقایی که «یک دست» می دهد اینطور زیرش می زند، در خونش بود که برای ملت جان بدهد؟
شیخِ حاشا
یک گدا که بخواهد از سر یک چهار راه به لب یک خیابان برود کلی مطالعه می کند. ورزشکاران ما آنقدر جلوتر خبر می شوند که با اسرائیل هم بازی هستند که به اندازه کافی وقت دارند که به اسهال استفراغی مبتلا بشوند و با صهیونیست مسابقه ندهند. آنوقت شیخ الرجال که با کمتر از صد نفر در رکاب، حرکت نمی کند نمی دانست که بغل رئیس جمهور اسرائیل اطراق خواهد کرد؟
شیخ اجل و نماینده خدا و جانشین پیامبر و وکیل و وصی گفتگوی تمدنها از دادن یک سلام به یک همزبان و همشهری در یک مجلس ترحیم گریزان است فرقش با یک گراز وحشی در چیست؟
حاج آقایی که «یک دست» می دهد اینطور زیرش می زند، در خونش بود که برای ملت جان بدهد؟