در بلوچستان از سگها برای پاسداری استفاده میکنند، به همین منظور با روشهایی خاص که یکی از آنها تغذیه با معجوناتی فلفلی است آنها را از کوچکی پرورش داده، روزها به زنجیرشان میکشند و شبها رهایشان میکنند. چنین سگهایی غولهایی بی شاخ و دمب از آب در میآیند که در پاسداری تا جایی پیش میروند که گاهی صاحب آنها اجازهی عبور میدهد ولی حیوان حاضر به رها کردن پاچه نمیشود.
حبیبالله دهمرده استاندار جدید سیستان و بلوچستان که همه او را به اشتباه یک ناسیونالیست سیستانی میخوانند با استفاده از همین روش پرورش یافته. او با باند ترور بزرگ شده و با خوراک تعصب مذهبی پرورش یافته. آچار فرانسهای است نامریی که سالها برای ولایت فقیه و دولت در سایهاش جان بر کفی کرده و در سنگرهای زیادی جزو سربازان گمنامشان بوده تا سرحدی که از آنها لقب پیغمبر سیستان را گرفته. حالا که ایران را روزگار به احمدی نژاد سپرده نیست عجب اگر بلوچستان به دست چنین پیغمبری بیفتد.
Archive for the ‘فارسی’ Category
پیغمبری برای بلوچستان
پیغمبری برای بلوچستان
در بلوچستان از سگها برای پاسداری استفاده میکنند، به همین منظور با روشهایی خاص که یکی از آنها تغذیه با معجوناتی فلفلی است آنها را از کوچکی پرورش داده، روزها به زنجیرشان میکشند و شبها رهایشان میکنند. چنین سگهایی غولهایی بی شاخ و دمب از آب در میآیند که در پاسداری تا جایی پیش میروند که گاهی صاحب آنها اجازهی عبور میدهد ولی حیوان حاضر به رها کردن پاچه نمیشود.
حبیبالله دهمرده استاندار جدید سیستان و بلوچستان که همه او را به اشتباه یک ناسیونالیست سیستانی میخوانند با استفاده از همین روش پرورش یافته. او با باند ترور بزرگ شده و با خوراک تعصب مذهبی پرورش یافته. آچار فرانسهای است نامریی که سالها برای ولایت فقیه و دولت در سایهاش جان بر کفی کرده و در سنگرهای زیادی جزو سربازان گمنامشان بوده تا سرحدی که از آنها لقب پیغمبر سیستان را گرفته. حالا که ایران را روزگار به احمدی نژاد سپرده نیست عجب اگر بلوچستان به دست چنین پیغمبری بیفتد.
یازدهم سپتامبر
از مجموعه داستان در دست انتشار: مسافران خانم لیندا وانگ
قبل از یازده سپتامبر ما کانادائیها به راحتی میرفتیم آمریکا و میآمدیم. مرزبانها خودشان عقل داشتند، میدانستند که چطوری یک کانادایی را از یک تروریست تشخیص دهند. حالا اما همهی دستورها از بالا میآید. دیروز سر مرز آنقدر اذیت شدیم که رفیق عصبیام موقع عبور پوست موزش را از پنجره به بیرون پرت کرد. وقتی اعتراض کردم گفت:
بگذار یکی از این مرزبانها لیز بخورد، گردنش بشکند.
تا خود ونکوور با هم بحث کردیم. اینجا هم دلخور از هم جدا شدیم. شبش خواب دیدم با خانم و بچهها داریم اخبار را از شبکهی سی. ان. ان تماشا میکنیم. گوینده گفت:
تروریستی با انداختن پوست موز باعث شده که یک مرزبان آمریکایی کشته و دیگری گردنش بشکند.
رنگ از رخسارم پرید. خبر نگار تلویزیون به صورت زنده از لب مرز کانادا و آمریکا درست جایی که رفیقم پوست موز را پرت کرده بود گزارش میداد. روی یک آدم گنده که مرحوم شده بود پارچهای سفید کشیده بودند و یکی را که گردنش شکسته بود با برانکارد میبردند. همان گردن شکستهای بود که خیلی ما را سر دواند!
خبر نگار گفت: بقیه را در اطلاعات دات نت بخوانید!
یازدهم سپتامبر
از مجموعه داستان در دست انتشار: مسافران خانم لیندا وانگ
قبل از یازده سپتامبر ما کانادائیها به راحتی میرفتیم آمریکا و میآمدیم. مرزبانها خودشان عقل داشتند، میدانستند که چطوری یک کانادایی را از یک تروریست تشخیص دهند. حالا اما همهی دستورها از بالا میآید. دیروز سر مرز آنقدر اذیت شدیم که رفیق عصبیام موقع عبور پوست موزش را از پنجره به بیرون پرت کرد. وقتی اعتراض کردم گفت:
بگذار یکی از این مرزبانها لیز بخورد، گردنش بشکند.
تا خود ونکوور با هم بحث کردیم. اینجا هم دلخور از هم جدا شدیم. شبش خواب دیدم با خانم و بچهها داریم اخبار را از شبکهی سی. ان. ان تماشا میکنیم. گوینده گفت:
تروریستی با انداختن پوست موز باعث شده که یک مرزبان آمریکایی کشته و دیگری گردنش بشکند.
رنگ از رخسارم پرید. خبر نگار تلویزیون به صورت زنده از لب مرز کانادا و آمریکا درست جایی که رفیقم پوست موز را پرت کرده بود گزارش میداد. روی یک آدم گنده که مرحوم شده بود پارچهای سفید کشیده بودند و یکی را که گردنش شکسته بود با برانکارد میبردند. همان گردن شکستهای بود که خیلی ما را سر دواند!
خبر نگار گفت: بقیه را در اطلاعات دات نت بخوانید!
مبارک باد بر ما
وبلاگها در اوج خفقان به دادمان رسیدند. درست زمانیکه تبعیدشدگان در تصویرهای کهنهی خود میمردند و ماندگان، در پرانتز جهل و تعصب گرفتار آمده بودند. در چنین حالتی پدیدهای که برای یک غربی حکم دفتر خاطرات را دارد برای ما روزنهای شد برای نفس کشیدن. ما به عنوان ملتی ماندگار بلاهایی را از سر گذراندهایم و کابوس آخوندی نیز بگذرد.
جشن گرفتنِ روزی به نام وبلاگ، جشن گرفتنِ «بودن» است. روزنامههای ما را جهل از دکهها جمع کرد هر کدام ما روزنامه شدیم و به خانهها رفتیم. این روز جشن گرفتن ندارد؟
هر کس به نوعی جشن میگیرد. عارف به ذکری، خمار به پیکی. جوان به شوری و نه این و نه آنی چون من با مطلبی کوتاه:
مبارک باد بر ما بودنمان.
مبارک باد بر ما
وبلاگها در اوج خفقان به دادمان رسیدند. درست زمانیکه تبعیدشدگان در تصویرهای کهنهی خود میمردند و ماندگان، در پرانتز جهل و تعصب گرفتار آمده بودند. در چنین حالتی پدیدهای که برای یک غربی حکم دفتر خاطرات را دارد برای ما روزنهای شد برای نفس کشیدن. ما به عنوان ملتی ماندگار بلاهایی را از سر گذراندهایم و کابوس آخوندی نیز بگذرد.
جشن گرفتنِ روزی به نام وبلاگ، جشن گرفتنِ «بودن» است. روزنامههای ما را جهل از دکهها جمع کرد هر کدام ما روزنامه شدیم و به خانهها رفتیم. این روز جشن گرفتن ندارد؟
هر کس به نوعی جشن میگیرد. عارف به ذکری، خمار به پیکی. جوان به شوری و نه این و نه آنی چون من با مطلبی کوتاه:
مبارک باد بر ما بودنمان.
حوزه و روضه برای خنده
حجةالاسلام قرائتی تنها آخوندی که با کمال تعجب از اول انقلاب تا کنون هنوز آیتالله نشده و حجةالسلام باقی مانده پیشنهاد کرده است که حوزه یک سایت «خنده» برای جذب جوانان راهاندازی کند. کارشناسان خنده معتقدند از آنجایی که حوزه و شرکا در صد سال اخیر زیاد به صحرای کربلا زده و مردم را گریاندهاند بعید است که با سایتی بتوانند خندهای بر لب کسی بنشانند. بقیه در اطلاعات دات نت
حوزه و روضه برای خنده
حجةالاسلام قرائتی تنها آخوندی که با کمال تعجب از اول انقلاب تا کنون هنوز آیتالله نشده و حجةالسلام باقی مانده پیشنهاد کرده است که حوزه یک سایت «خنده» برای جذب جوانان راهاندازی کند. کارشناسان خنده معتقدند از آنجایی که حوزه و شرکا در صد سال اخیر زیاد به صحرای کربلا زده و مردم را گریاندهاند بعید است که با سایتی بتوانند خندهای بر لب کسی بنشانند. بقیه در اطلاعات دات نت
خبر چین ایستاد
دیگر کسی از خبرچین پاورچین پاورچین برای چیدن خبر از سحر تاشام به وبلاگ آباد سر نمیزند. خیلی ها همیشه دامن دامن گل می آوردند. بعضی ها چون من گاهی چند خبر اما در پایان روز خبر چین مال همه بود
از همه ی آنان که دست و دلبازانه با دسترنج خود شریکم کردند سپاسگزارم. آخرین پست خبرچین را ببینید
خبر چین ایستاد
دیگر کسی از خبرچین پاورچین پاورچین برای چیدن خبر از سحر تاشام به وبلاگ آباد سر نمیزند. خیلی ها همیشه دامن دامن گل می آوردند. بعضی ها چون من گاهی چند خبر اما در پایان روز خبر چین مال همه بود
از همه ی آنان که دست و دلبازانه با دسترنج خود شریکم کردند سپاسگزارم. آخرین پست خبرچین را ببینید
باد و پاسارگاد و گِدان* عمه جان
باد بی محابا میوزد. در گدان کوچک عمه جان نشستهام و برایش توضیح میدهم که چگونه ساختن سد سیوند در منطقه پاسارگاد صد و بیست و نه منطقه تاریخی و باستانی را با خود زیر آب میبرد. او از کتری سیاه دود گرفتهاش برایم چای میریزد و با عجله چوب وسط گدان را میچسبد تا حملهی باد آنرا از جا نکند. میگویم: عمهجان وقتی میشنوند داریوش از همین جادهای که بناست زیر آب برود بارها با ارابه به تخت جمشید رفته هیچ احساسی به آنها دست نمیدهد؟
چپ چپ نگاه میکند و پیاپی میپرسد: امام زاده بوده؟نسب اسبش به دلدل میرسیده؟ به کربلا میرفته؟ شهید شده؟ مکتبی بوده؟
با تعجب جواب میدهم: نه ولی…
میگوید: ولی و اما ندارد. فعلاً دور، دور باد است. پاسارگاد سهل است دیر بجنبیم همین گدان را هم با خود میبرد.
*گِدان که آنرا گدام هم نوشتهاند چادری است بافته شده از موی بز . در زمستان سرد، در تابستان گرم، در هجوم باد سست و در تهاجم حیوانات پر خطر است اما سی کیلو موی بز میخواهد و یکماه وقت بافتن. مشکل مسکن را حل میکند.
باد و پاسارگاد و گِدان* عمه جان
باد بی محابا میوزد. در گدان کوچک عمه جان نشستهام و برایش توضیح میدهم که چگونه ساختن سد سیوند در منطقه پاسارگاد صد و بیست و نه منطقه تاریخی و باستانی را با خود زیر آب میبرد. او از کتری سیاه دود گرفتهاش برایم چای میریزد و با عجله چوب وسط گدان را میچسبد تا حملهی باد آنرا از جا نکند. میگویم: عمهجان وقتی میشنوند داریوش از همین جادهای که بناست زیر آب برود بارها با ارابه به تخت جمشید رفته هیچ احساسی به آنها دست نمیدهد؟
چپ چپ نگاه میکند و پیاپی میپرسد: امام زاده بوده؟نسب اسبش به دلدل میرسیده؟ به کربلا میرفته؟ شهید شده؟ مکتبی بوده؟
با تعجب جواب میدهم: نه ولی…
میگوید: ولی و اما ندارد. فعلاً دور، دور باد است. پاسارگاد سهل است دیر بجنبیم همین گدان را هم با خود میبرد.
*گِدان که آنرا گدام هم نوشتهاند چادری است بافته شده از موی بز . در زمستان سرد، در تابستان گرم، در هجوم باد سست و در تهاجم حیوانات پر خطر است اما سی کیلو موی بز میخواهد و یکماه وقت بافتن. مشکل مسکن را حل میکند.