هوا آفتابیست. نشستهام کنار پنجره یک چشم به طبیعت یک چشم به صفحهی مونیتور اخبار میخوانم:
در تهران جمع آوری اراذل و اوباش به شدت ادامه دارد. فرمانده انتظامی تهران میگوید بعضی از اراذلِ دستگیر شده خالکوبی روی بدنشان دارند! خدا را شکر میکنم دور از آنجا در مملکتی بدون رذل زندگی میکنم. شُکر توی دهانم هست که چشمم میافتد به «ماری» زنِ همسایه که با لباسی مختصر افتاده و حمام آفتاب میگیرد. خالکوبیهایش شاخکهای اسلامیام را جلب میکند. میروم بیرون از دیوار کوتاه خانه دستی تکان میدهم و میگویم یک خالکوبی دور ناف، دوتا روی ساق پا، دوتا بالای سینهها، دوتا هم روی بازوها میکند هفتا باز هم هست؟ بر میگردد. یکی روی کمر دوتا مار کوچولو نزدیک گردن. میپرسم همین؟ میخواهد جاهای خطرناک را نشان دهد! صورتم را برمیگردانم، استغفار را میخوانم و میگویم: دهتا خالکوبی! تو رذلی، باید دستگیر بشی. توی دلم میگویم خود مرتضوی هم باید با جسم سختش برای دستگیریش بیاید.
قاه قاه میخندد و میگوید: خالکوبی چه ربطی به رذلی و دستگیری دارد مگر دیوانهای؟!
Archive for the ‘فارسی’ Category
رذلی کنار خانهی ما
رذلی کنار خانهی ما
هوا آفتابیست. نشستهام کنار پنجره یک چشم به طبیعت یک چشم به صفحهی مونیتور اخبار میخوانم:
در تهران جمع آوری اراذل و اوباش به شدت ادامه دارد. فرمانده انتظامی تهران میگوید بعضی از اراذلِ دستگیر شده خالکوبی روی بدنشان دارند! خدا را شکر میکنم دور از آنجا در مملکتی بدون رذل زندگی میکنم. شُکر توی دهانم هست که چشمم میافتد به «ماری» زنِ همسایه که با لباسی مختصر افتاده و حمام آفتاب میگیرد. خالکوبیهایش شاخکهای اسلامیام را جلب میکند. میروم بیرون از دیوار کوتاه خانه دستی تکان میدهم و میگویم یک خالکوبی دور ناف، دوتا روی ساق پا، دوتا بالای سینهها، دوتا هم روی بازوها میکند هفتا باز هم هست؟ بر میگردد. یکی روی کمر دوتا مار کوچولو نزدیک گردن. میپرسم همین؟ میخواهد جاهای خطرناک را نشان دهد! صورتم را برمیگردانم، استغفار را میخوانم و میگویم: دهتا خالکوبی! تو رذلی، باید دستگیر بشی. توی دلم میگویم خود مرتضوی هم باید با جسم سختش برای دستگیریش بیاید.
قاه قاه میخندد و میگوید: خالکوبی چه ربطی به رذلی و دستگیری دارد مگر دیوانهای؟!
محصولات نظام
وقتی میخوانم که دارند برای بانوان دوچرخه اسلامی میسازند چرخ و رکاب و زنجیر و دسته و زین را با ذرهبین اسلامی در ذهنم دوباره بینی میکنم. اسلامیتر از چرخ، مقدستر از در رکاب بودن و سوگوارتر از زنجیر و مُحرمیتر از دسته چیزی را نمیتوانم پیدا کنم. میماند زین دوچرخه که زیادی نک تیز است و نشیمنگاه که زیادی «حوزوی» است. تشتکی کردن زین و دیوارکی پلاستیکی دور آن همین دوچرخههای بانوان دیار کفر را چنان اسلامی بکند که عمهجان جزو اولین رکاب زنان نظام بشود.
سی سالی طول کشید اما جای شکرش باقیست نظام دارد با محصولات اسلامی به جنگ اقتصاد بینالملل میرود.
محصولات نظام
وقتی میخوانم که دارند برای بانوان دوچرخه اسلامی میسازند چرخ و رکاب و زنجیر و دسته و زین را با ذرهبین اسلامی در ذهنم دوباره بینی میکنم. اسلامیتر از چرخ، مقدستر از در رکاب بودن و سوگوارتر از زنجیر و مُحرمیتر از دسته چیزی را نمیتوانم پیدا کنم. میماند زین دوچرخه که زیادی نک تیز است و نشیمنگاه که زیادی «حوزوی» است. تشتکی کردن زین و دیوارکی پلاستیکی دور آن همین دوچرخههای بانوان دیار کفر را چنان اسلامی بکند که عمهجان جزو اولین رکاب زنان نظام بشود.
سی سالی طول کشید اما جای شکرش باقیست نظام دارد با محصولات اسلامی به جنگ اقتصاد بینالملل میرود.
امن است و غارت
نشریات را تعقیب میکنم. رادیوها را گوش میدهم. تفسیرها را میخوانم. هیهات از تغییر. در ایران، در هنوز به پاشنهی عهد دقیانوس میچرخد. عراق از چاله در نیامده در چاهی بی عمق سقوط میکند. افغانستان دارد سر زا میرود. در فلسطین انگار خود خدا ترمزها را کشیده و به شیطانها چراغ سبز داده.
میگویند بلر استعفا داده، سارکوزی آمده، ملکهی انگلیس به آمریکا رفته اما این دادنها و آمدنها و رفتنها قرنهاست که آب به آسیاب خرابی ریخته.
به کجای این دنیای تیره میشود بست امید را؟
نازنینی این لینک را برایم فرستاده، انگار برای همین پست است. شما هم نازنین را ببینید.
امن است و غارت
نشریات را تعقیب میکنم. رادیوها را گوش میدهم. تفسیرها را میخوانم. هیهات از تغییر. در ایران، در هنوز به پاشنهی عهد دقیانوس میچرخد. عراق از چاله در نیامده در چاهی بی عمق سقوط میکند. افغانستان دارد سر زا میرود. در فلسطین انگار خود خدا ترمزها را کشیده و به شیطانها چراغ سبز داده.
میگویند بلر استعفا داده، سارکوزی آمده، ملکهی انگلیس به آمریکا رفته اما این دادنها و آمدنها و رفتنها قرنهاست که آب به آسیاب خرابی ریخته.
به کجای این دنیای تیره میشود بست امید را؟
نازنینی این لینک را برایم فرستاده، انگار برای همین پست است. شما هم نازنین را ببینید.
فرمایشات معلمی رهبر
حضرت رهبر فرمودند: نقش «معلمانِ هنرمند و جهادگر و دلسوز» در پیشرفت جامعه از تبدیل خاک به طلا با ارزشتر است.
ملاحظه میفرمایید چنانچه شما معلم خشک و خالی هستید این نقش شامل حالتان نمیشود. اگر نی مینوازید فکر نکنید هنرمندید. نی را چوپانِ بینوا هم مینوازد اما گوسفندانش هِر را از بِر تشخیص نمیدهند. فرض کنیم «هنری» را که شما را هنرمند میکند دارید اگر جهادگر نباشید باز هم بهتر است کشکتان را بسایید. جهادگری خودش فنونی دارد و الا مملکت ما پر است از جهادی. حالا اگر شما معلم باشید هنر هم داشته باشید جهادگر هم باشید ولی ندانسته تحت تأثیر دشمنان نظام در تظاهرات شرکت کرده باشید در اوین هستید و در حال نقش شدن. میماند دلسوز بودن. اصولاً معلمانِ هنرمندِ جهادگر میدانند چطور «دلسوز» باشند. حق و حقوق و افزایش و شرایط زندگی و تظاهرات و اینجور مسائلی که امروزه آمریکا باب روز کرده اگر دلسوزی شماست خیلی ببخشید بخورد به سرتان چنان دلسوزیای بهتان نشان بدهند که تا فیها خالدونتان بسوزد.
پینوشت یک: خاک که به طلا تبدیل شد طلا بی ارزش میشود.
پینوشت دو: این فرمایشات را حضرت رهبر در اجتماع پر شور معلمانی که دستگیر نشدهاند ایراد فرمودهاند.
بوسه بر دستکش
حالا که تره برای درخواستهای مکرر معلمان خورد نکردند و تعدادی از آنها را برای ملا شدن عازم اوین کردند لازم بود بعد چهلوچهار سال رئیس جمهور بر دستان معلم کلاس اولش بوسه بزند. بازهم رئیسی هر چند انجوجک بر دست معلمی بوسه بزند جای شکرش باقیست. ریایی و تقیه بودن قضیه، حوالهی مالکالقلوب اما کاش این شاگرد مکتبیِ متعهدِ مسلمانِ مؤمن به جای مجبور کردن معلمِ زجر کشیدهی نحیف، دستکش مَحرمی را به دستان نکره و هوسی خودش میکرد.
فرمایشات معلمی رهبر
حضرت رهبر فرمودند: نقش «معلمانِ هنرمند و جهادگر و دلسوز» در پیشرفت جامعه از تبدیل خاک به طلا با ارزشتر است.
ملاحظه میفرمایید چنانچه شما معلم خشک و خالی هستید این نقش شامل حالتان نمیشود. اگر نی مینوازید فکر نکنید هنرمندید. نی را چوپانِ بینوا هم مینوازد اما گوسفندانش هِر را از بِر تشخیص نمیدهند. فرض کنیم «هنری» را که شما را هنرمند میکند دارید اگر جهادگر نباشید باز هم بهتر است کشکتان را بسایید. جهادگری خودش فنونی دارد و الا مملکت ما پر است از جهادی. حالا اگر شما معلم باشید هنر هم داشته باشید جهادگر هم باشید ولی ندانسته تحت تأثیر دشمنان نظام در تظاهرات شرکت کرده باشید در اوین هستید و در حال نقش شدن. میماند دلسوز بودن. اصولاً معلمانِ هنرمندِ جهادگر میدانند چطور «دلسوز» باشند. حق و حقوق و افزایش و شرایط زندگی و تظاهرات و اینجور مسائلی که امروزه آمریکا باب روز کرده اگر دلسوزی شماست خیلی ببخشید بخورد به سرتان چنان دلسوزیای بهتان نشان بدهند که تا فیها خالدونتان بسوزد.
پینوشت یک: خاک که به طلا تبدیل شد طلا بی ارزش میشود.
پینوشت دو: این فرمایشات را حضرت رهبر در اجتماع پر شور معلمانی که دستگیر نشدهاند ایراد فرمودهاند.
بوسه بر دستکش
حالا که تره برای درخواستهای مکرر معلمان خورد نکردند و تعدادی از آنها را برای ملا شدن عازم اوین کردند لازم بود بعد چهلوچهار سال رئیس جمهور بر دستان معلم کلاس اولش بوسه بزند. بازهم رئیسی هر چند انجوجک بر دست معلمی بوسه بزند جای شکرش باقیست. ریایی و تقیه بودن قضیه، حوالهی مالکالقلوب اما کاش این شاگرد مکتبیِ متعهدِ مسلمانِ مؤمن به جای مجبور کردن معلمِ زجر کشیدهی نحیف، دستکش مَحرمی را به دستان نکره و هوسی خودش میکرد.