هوا خوب است. بچهها را میبریم داخل حیات. دخترها دور جعبهی ماسهی تر جمع میشوند و با قالبها، حلزون و ستاره و به قول خودشان کیک جشن تولد درست میکنند. پسرها دو گروه شدهاند و در عالم خیال همدیگر را بستهاند به رگبار. نبرد سختی بینشان درگرفته. بمب است و نارنجک. با اینکه از توپ و تانک حرف میزنند از شمشیر کشیدن هم غافل نمیشوند. دوچرخهها، ماشینهای پدالی، سرسره و اسباب بازیهای دیگر را برای سنگر گیری استفاده میکنند. چهار پنج دقیقهای یکبار که نبردشان تن به تن میشود دخالت میکنیم، من برایشان نطق میکنم که با هم باشند و مسابقه دوچرخه سواری یا ماشین سواری بدهند. بسکتبال بازی کنند یا در ساختن یک قلعه خاکی به دخترها بپیوندند. فایده ندارد. حالا توپهای ابری را به جای گلولههای توپ به هم میزنند.
فکری میکنم و همه را دور خودم جمع میکنم. آهسته و جدی از دشمنی فرضی حرف میزنم که میخواهد به مهد کودک حمله کند و اسباب بازیها را ببرد. یکهو متحد میشوند. هر کدام ادعا میکند سنگر افراد دشمن را میبیند.
در حالیکه داستانها از خطرناکی دشمن برای هم تعریف میکنند کنار هم با صلح و صفا میافتند به جان دشمن. من به سلامتی انها چاییام را مینوشم.
Archive for the ‘فارسی’ Category
دشمن
دشمن
هوا خوب است. بچهها را میبریم داخل حیات. دخترها دور جعبهی ماسهی تر جمع میشوند و با قالبها، حلزون و ستاره و به قول خودشان کیک جشن تولد درست میکنند. پسرها دو گروه شدهاند و در عالم خیال همدیگر را بستهاند به رگبار. نبرد سختی بینشان درگرفته. بمب است و نارنجک. با اینکه از توپ و تانک حرف میزنند از شمشیر کشیدن هم غافل نمیشوند. دوچرخهها، ماشینهای پدالی، سرسره و اسباب بازیهای دیگر را برای سنگر گیری استفاده میکنند. چهار پنج دقیقهای یکبار که نبردشان تن به تن میشود دخالت میکنیم، من برایشان نطق میکنم که با هم باشند و مسابقه دوچرخه سواری یا ماشین سواری بدهند. بسکتبال بازی کنند یا در ساختن یک قلعه خاکی به دخترها بپیوندند. فایده ندارد. حالا توپهای ابری را به جای گلولههای توپ به هم میزنند.
فکری میکنم و همه را دور خودم جمع میکنم. آهسته و جدی از دشمنی فرضی حرف میزنم که میخواهد به مهد کودک حمله کند و اسباب بازیها را ببرد. یکهو متحد میشوند. هر کدام ادعا میکند سنگر افراد دشمن را میبیند.
در حالیکه داستانها از خطرناکی دشمن برای هم تعریف میکنند کنار هم با صلح و صفا میافتند به جان دشمن. من به سلامتی انها چاییام را مینوشم.
تجلیل از معلمان
جناب پریزیدنت امروز از معلمان نمونه تجلیل به عمل آوردند. متأسفانه تعدادی از معلمان کشور چون زندان بودند تنوانستند معلم نمونه و در نتیجه مورد تجلیل قرار بگیرند. معلمین باید بدانند هر چقدر شبشان تیره و تار و زندگیشان بد باشد بالاخره روز معلم از راه میرسد و نمونه شدن و تجلیل هم در کار است. خداوند انسان را و در نتیجه معلم را آزاد گذاشته که انتخاب کند. یا زندان رفتن و تحقیر را یا نمونه شدن و تجلیل را.
تجلیل از معلمان
جناب پریزیدنت امروز از معلمان نمونه تجلیل به عمل آوردند. متأسفانه تعدادی از معلمان کشور چون زندان بودند تنوانستند معلم نمونه و در نتیجه مورد تجلیل قرار بگیرند. معلمین باید بدانند هر چقدر شبشان تیره و تار و زندگیشان بد باشد بالاخره روز معلم از راه میرسد و نمونه شدن و تجلیل هم در کار است. خداوند انسان را و در نتیجه معلم را آزاد گذاشته که انتخاب کند. یا زندان رفتن و تحقیر را یا نمونه شدن و تجلیل را.
تفنگ
وقت بازی با بلاکهای لوگو رسیده. جعبههای لوگو را وسط مهد کودک میریزم. هر کسی به ساختن چیزی مشغول میشود. پسرکی بازیگوش در چشم به هم زدنی یک مسلسل درست حسابی را فرم میدهد. قوانین مهد کودک را میدانند. تا میگویم تفنگ و مهد کودک؟ خندهای میکند فرمش را با کم و اضافه کردن چند بلاک عوض میکند و مدعی میشود هواپیما ساخته است. اما آهسته به دوست کنار دستیاش چهار پنج لوگویی را که از قسمت بال هواپیما بیرون زدهاند نشان میدهد و میگوید:
-اینا تیرای هاپیماست.
در میان گزارشی که دوستش از کلکی که زده به من میدهد صدایم را بالا میآورم که لازم نیست هواپیمای جنگی بسازی. اشتباه میکنم و به جای مسافربری میگویم هواپیمای تفریحی بساز. در جا مدعی میشود هواپیمایش تفریحی است!
خودم را به او رساندهام به چهار پنج بلاک بیرون زده اشاره میکنم و میپرسم «هواپیمای تفریحی پنج تا تفنک میخواد که چه؟» بدون درنگ میگوید:
– سربازا را برا تفریح میبره تفنگا مال سربازاست. مال هاپیما نیس!
تفنگ
وقت بازی با بلاکهای لوگو رسیده. جعبههای لوگو را وسط مهد کودک میریزم. هر کسی به ساختن چیزی مشغول میشود. پسرکی بازیگوش در چشم به هم زدنی یک مسلسل درست حسابی را فرم میدهد. قوانین مهد کودک را میدانند. تا میگویم تفنگ و مهد کودک؟ خندهای میکند فرمش را با کم و اضافه کردن چند بلاک عوض میکند و مدعی میشود هواپیما ساخته است. اما آهسته به دوست کنار دستیاش چهار پنج لوگویی را که از قسمت بال هواپیما بیرون زدهاند نشان میدهد و میگوید:
-اینا تیرای هاپیماست.
در میان گزارشی که دوستش از کلکی که زده به من میدهد صدایم را بالا میآورم که لازم نیست هواپیمای جنگی بسازی. اشتباه میکنم و به جای مسافربری میگویم هواپیمای تفریحی بساز. در جا مدعی میشود هواپیمایش تفریحی است!
خودم را به او رساندهام به چهار پنج بلاک بیرون زده اشاره میکنم و میپرسم «هواپیمای تفریحی پنج تا تفنک میخواد که چه؟» بدون درنگ میگوید:
– سربازا را برا تفریح میبره تفنگا مال سربازاست. مال هاپیما نیس!
دادستان و باربی
دادستان کل کشور عروسک «باربی» را برای فرهنگ و اجتماع ما خطرناک اعلام کرد. فرهنگ و اجتماع ما تازه هزار و چهارصد سال ناقابل است که با اسلام آشنا شده. گیرم سی سالش را دو تنوره و پر دم رفته باشد باز هم توانی را که با لنگ و پاچهی باربی در بیفتد ندارد. حالا عروسک دارا و سارا با حجاب اسلامی یک چیزی اما این عروسک با آن دامن کوتاه و پیراهن یقه باز، اندامش نه تنها عرض اندام از عروسک سارا میگیرد بلکه چشم و گوش عروسک دارا را هم باز میکند.
باربی تنهایی آمده بود میشد از دری نجفآبادی خواهش کرد او را به صیغهی عروسک دارا در بیاورد، اما این عروسک مسلمان و آن حجةالاسلام دادستان با قلچماقهایی مثل بتمن و اسپایدر من و هری پاتر میتوانند در بیفتند؟
دادستان و باربی
دادستان کل کشور عروسک «باربی» را برای فرهنگ و اجتماع ما خطرناک اعلام کرد. فرهنگ و اجتماع ما تازه هزار و چهارصد سال ناقابل است که با اسلام آشنا شده. گیرم سی سالش را دو تنوره و پر دم رفته باشد باز هم توانی را که با لنگ و پاچهی باربی در بیفتد ندارد. حالا عروسک دارا و سارا با حجاب اسلامی یک چیزی اما این عروسک با آن دامن کوتاه و پیراهن یقه باز، اندامش نه تنها عرض اندام از عروسک سارا میگیرد بلکه چشم و گوش عروسک دارا را هم باز میکند.
باربی تنهایی آمده بود میشد از دری نجفآبادی خواهش کرد او را به صیغهی عروسک دارا در بیاورد، اما این عروسک مسلمان و آن حجةالاسلام دادستان با قلچماقهایی مثل بتمن و اسپایدر من و هری پاتر میتوانند در بیفتند؟
آخوند متفاوت
سيد محمد خاتمی با اعلام عدم تمايل برای فعاليت سياسی گفت: «من از فعاليت درعرصه سياست اعلام بازنشستگی میکنم».
خیلی حیف شد. حداقل کمی میماند این گفتگوی تمدنها را به جایی میرساند. حالا تمدن به درک کمی صبر میکرد تا نتایج کمسیون حقیقتیاب در مورد قتلهای زنجیرهای به نتیجه برسد. آدم دلش میگیرد. یک روحانی ماشاءالله هنوز کبکش خروس میخواند کلی اصلاح طلب زیر کتلش سینه میزنند و تازه تا قیامت هم چیزی نمانده بگذارد برود؟ انگار راست میگفتند این بابا آخوند متفاوتی است.
آخوند متفاوت
سيد محمد خاتمی با اعلام عدم تمايل برای فعاليت سياسی گفت: «من از فعاليت درعرصه سياست اعلام بازنشستگی میکنم».
خیلی حیف شد. حداقل کمی میماند این گفتگوی تمدنها را به جایی میرساند. حالا تمدن به درک کمی صبر میکرد تا نتایج کمسیون حقیقتیاب در مورد قتلهای زنجیرهای به نتیجه برسد. آدم دلش میگیرد. یک روحانی ماشاءالله هنوز کبکش خروس میخواند کلی اصلاح طلب زیر کتلش سینه میزنند و تازه تا قیامت هم چیزی نمانده بگذارد برود؟ انگار راست میگفتند این بابا آخوند متفاوتی است.