Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

عزت‏الله انتظامی، پرویز پرستویی و کیومرث پوراحمد به کمک دویست خبرنگار و همکاری شهرام ناظری می‏خواستند یک انقلاب مخملی را از کاخ نیاوران سر و سامان بدهند! آنها نجات جان بهنود شجاعی را بهانه قرار داده با باز کردن شماره حسابی برای جمع کردن دیه در واقع می‏خواستند احساسات عمومی را تلطیف بکنند! که خوشبختانه مسئولان نظام قبل از تلطیف احساسات عمومی متوجه این نقشه شوم دشمنان گشته عجالتاً سه هنرمند را به دادسرا احضار کرده‏اند.
چنانچه مبلغ جمع شده چشمگیر و هنرمندان حاضر به همکاری باشند و از گرویدن به دین بهایی (اگر نگرویده بودند که تلطیف نمی‏کردند) اظهار پشیمانی کرده به آغوش اسلام برگردند ممکن است مورد رحم و عطوفت اسلامی واقع شده و با سپردن ضمانت آزاد شوند. اما هر گونه برخورد با دویست خبرنگار و شهرام ناظری برای نظام محفوظ است و بستگی به اعلامیه بعدی «آنها» و کنسرت بعدی «ایشون» دارد.

کمتر از پنجاه روز باقی مانده تا باقی از زندان آزاد بشود اما با اینکه از او چیزی هم باقی نگذاشته‏اند این خط و این نشان اگر آزاد بشود. امروز بعد از حمله قلبی پایش را گرفته به جای انتقال به بیمارستان، تا سلول او را روی زمین کشیدند.

عادت ماست که ایستاده جلوی گرگ را، تماشا کنیم. عادت ما شده که درشیون کشیدن متحد شویم.

مایکل فلپس بدون کمک هیچ امامی در المپیک، هشت مدال طلا برد. به جای او اگر پسر عمه‏جان بود، چنانچه بعد از بردن دومین مدال گم نمی‏شد و از سفارتی سر در نمی‏آورد، امام بزرگواری با افتخاراتش شریک می‏شد. داخل مملکت مراسم دعای «مدال» و نذر «رکورد شکنی» راه می‏افتاد. روز بازگشتش شعار «صل علی محمد قهرمان نظام خوش آمد» مملکت را می‏لرزاند. خود حضرت رهبر ایشان را به حضور می‏پذیرفتند و در مورد قهرمانی قهرمانان صدر اسلام در المپیک‏های آن دوران نطق می‏کردند.
اگر من و شما معترض می‏شدیم که آن‏ زمان المپیکی نبود چه رسد به قهرمانی. محکوم می‏شدیم به تشویش اذهان عمومی و بر هم زدن امنیت اجتماعی و توهین به مقدسات اسلامی!

مایکل فلپس بدون کمک هیچ امامی در المپیک، هشت مدال طلا برد. به جای او اگر پسر عمه‏جان بود، چنانچه بعد از بردن دومین مدال گم نمی‏شد و از سفارتی سر در نمی‏آورد، امام بزرگواری با افتخاراتش شریک می‏شد. داخل مملکت مراسم دعای «مدال» و نذر «رکورد شکنی» راه می‏افتاد. روز بازگشتش شعار «صل علی محمد قهرمان نظام خوش آمد» مملکت را می‏لرزاند. خود حضرت رهبر ایشان را به حضور می‏پذیرفتند و در مورد قهرمانی قهرمانان صدر اسلام در المپیک‏های آن دوران نطق می‏کردند.
اگر من و شما معترض می‏شدیم که آن‏ زمان المپیکی نبود چه رسد به قهرمانی. محکوم می‏شدیم به تشویش اذهان عمومی و بر هم زدن امنیت اجتماعی و توهین به مقدسات اسلامی!

حضرت رهبر فرمودند: “ادعای رؤيت، ارتباط، تشرف، دستور گرفتن از حضرت حجت و اقتدا به آن حضرت در نماز، ادعاهايی حقيقتاً شرم آور و پيرايه‌هاي باطلي است.
ای آقا خبر ندارید، می‏گویند ایشان نمایندگان مجلس را تأیید کرده‏اند. می‏گویند چاهی دارد نامه می‏نویسند و جواب می‏گیرند. اصلاً حواستان نیست همین رئیس جمهور که شما صورتش را بوسیدید و ایشان دست مبارکتان را، کم مانده ادعا کند با حضرتش عکس دست به گردن انداخته. «آقا» شما خودتان که نماینده ایشانید. بلانسبت این حرفها دامن خودتان را نگیرد. البته شما صاحب اختیارید ولی یک بلانسبتی بگویید این آيت الله مكارم شيرازي دارد چاه جمکران را به شبکه انترنتی وصل می‏کند تا بوسيله سيستم هاي ماهواره اي و شبكه هاي تلويزيوني پيام هاي آن حضرت (عج ) را به جهان ارسال كند. فکر نکنید که فقط عمه‏جان من است که پرت است. شما خبر ندارید آقا توی همین مملکت که برق نیست به بیمارستان بدهند بیا و ببین تمام مملکت را چراغانی می‏کنند برای تولد «آقا».

حضرت رهبر فرمودند: “ادعای رؤيت، ارتباط، تشرف، دستور گرفتن از حضرت حجت و اقتدا به آن حضرت در نماز، ادعاهايی حقيقتاً شرم آور و پيرايه‌هاي باطلي است.
ای آقا خبر ندارید، می‏گویند ایشان نمایندگان مجلس را تأیید کرده‏اند. می‏گویند چاهی دارد نامه می‏نویسند و جواب می‏گیرند. اصلاً حواستان نیست همین رئیس جمهور که شما صورتش را بوسیدید و ایشان دست مبارکتان را، کم مانده ادعا کند با حضرتش عکس دست به گردن انداخته. «آقا» شما خودتان که نماینده ایشانید. بلانسبت این حرفها دامن خودتان را نگیرد. البته شما صاحب اختیارید ولی یک بلانسبتی بگویید این آيت الله مكارم شيرازي دارد چاه جمکران را به شبکه انترنتی وصل می‏کند تا بوسيله سيستم هاي ماهواره اي و شبكه هاي تلويزيوني پيام هاي آن حضرت (عج ) را به جهان ارسال كند. فکر نکنید که فقط عمه‏جان من است که پرت است. شما خبر ندارید آقا توی همین مملکت که برق نیست به بیمارستان بدهند بیا و ببین تمام مملکت را چراغانی می‏کنند برای تولد «آقا».

خانه‏های مهاجرین افغانستانی را در شیراز تخریب کردند. می‏گویند مدرک ندارند. جواز ندارند. بهداشت ندارند. به نظر من همه چیز می‏توانستند داشته باشند اگر به سرزمینی پناه می‏بردند که به جای شعارهای تقدس، شعور برنامه ریزی وجود داشت.

عکس تزیینی نیست سایر عکس‏ها را اینجا ببینید. و

به یاد شعر بازگشت محمد کاظم کاظمی شاعر و نویسنده افغانستانی افتادم: و

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت

‌پياده آمده بودم‌، پياده خواهم رفت‌

طلسم غربتم امشب شكسته خواهد شد

و سفره‌اي كه تهي بود، بسته خواهد شد

بقیه در وبلاگ شاعر

خانه‏های مهاجرین افغانستانی را در شیراز تخریب کردند. می‏گویند مدرک ندارند. جواز ندارند. بهداشت ندارند. به نظر من همه چیز می‏توانستند داشته باشند اگر به سرزمینی پناه می‏بردند که به جای شعارهای تقدس، شعور برنامه ریزی وجود داشت.

عکس تزیینی نیست سایر عکس‏ها را اینجا ببینید. و

به یاد شعر بازگشت محمد کاظم کاظمی شاعر و نویسنده افغانستانی افتادم: و

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت

‌پياده آمده بودم‌، پياده خواهم رفت‌

طلسم غربتم امشب شكسته خواهد شد

و سفره‌اي كه تهي بود، بسته خواهد شد

بقیه در وبلاگ شاعر

از فردا سخنرانیهاشون شروع می‏شه:
ما تو آسمون بودیم که به ما خبر دادن اسرائیل میخواد ترو ترور کنه. متکی حالش خراب شد تکیه داد به من. من خندیدم. نه به متکی بلکه به اسرائیل. خلبان اومد پرسید چکار کنیم. گفتم اگه نری سر جات بنشینی خودم خلبانی رو به عهده می‏گیرم! گفت مگه شما خلبانی هم بلدید؟ گفتم فکر می‏کنی بیخودی به من توی مهندسی دکترا دادن؟ هیچی نگفت عقب عقب رفت توی کابین خودش (خدا رو به سر شاهد می‏گیرم).

ما از اول می‏دونستیم که بناست چی بشه. برا همین یک هواپیما با یک دونه «من» در همون موقع رو باند نشسته بود. اردوغان زنگ زد گفت محمود این تویی که نشستی؟ گفتم نه «من» هنوز تو هوام. گفت شُوکُرلر شُوکُرلر… و الخ

از فردا سخنرانیهاشون شروع می‏شه:
ما تو آسمون بودیم که به ما خبر دادن اسرائیل میخواد ترو ترور کنه. متکی حالش خراب شد تکیه داد به من. من خندیدم. نه به متکی بلکه به اسرائیل. خلبان اومد پرسید چکار کنیم. گفتم اگه نری سر جات بنشینی خودم خلبانی رو به عهده می‏گیرم! گفت مگه شما خلبانی هم بلدید؟ گفتم فکر می‏کنی بیخودی به من توی مهندسی دکترا دادن؟ هیچی نگفت عقب عقب رفت توی کابین خودش (خدا رو به سر شاهد می‏گیرم).

ما از اول می‏دونستیم که بناست چی بشه. برا همین یک هواپیما با یک دونه «من» در همون موقع رو باند نشسته بود. اردوغان زنگ زد گفت محمود این تویی که نشستی؟ گفتم نه «من» هنوز تو هوام. گفت شُوکُرلر شُوکُرلر… و الخ