قربانعلی دری نجف آبادی دادستان کل کشور در واکنش به قتل شانزده گروگان توسط گروه مسلح جندالله، اظهار داشت: جمهوری اسلامی با قاطعیت پاسخ دندانشکنی به اشرار مسلح در مناطق مرزی خواهد داد. معمولاً اگر کسی قادر به دادن پاسخ دندان شکن باشد قبل از کشته شدن گروگانها از خود کراماتی نشان میداد. در ثانی مشکل دقیقاً همیبنجاست که نظام در دادن پاسخهای دندان شکن سریع عمل میکند ولی ماههاست که روحانیون و ریشسپیدان حتی نمایندگان مجلس این سرزمین دادشان از دست ظلمها و بگیر و ببندها و اعدامهای بی محاکمه در منطقه به هواست ولی در مرکز هیچ قربانعلیای پیدا نمیشود که جواب سلام کسی را بدهد. قربانعلی که مثل بقیه مردم بیخبر نیست او میداند در بلوچستان فقط جندالله نیست که اسلحه دارد. عهدیست از اول انقلاب بین اقوام بلوچ که در قبال کشته شدن یکی از خودیها هفت نفر غیر خودی را خواهند کشت. متأسفانه جواب دندان شکن دری نجف آبادی یعنی دستگیریهای فلهای و اعدامهای کور پس دل قوی دارید که این چرخهی خون هنوز بسیار خواهد چرخید. حیف از انسان که برای ریختن خون به مسابقه بیفتد.
Archive for the ‘فارسی’ Category
کشته شدن شانزده سرباز
افرادی که به هر دلیل به این باور میرسند که چارهای جز مبارزه مسلحانه برای آنها نمانده در چهارچوب باورهای خودشان هم باید پرنسیپهایی را رعایت کنند. قوانین انسانی ضرورتاً نباید در جایی نوشته شده باشند. وقتی به هر دلیل شما افرادی را که سربازان دشمن مینامید در اختیار خود میگیرید از آن لحظه به بعد سرباز بودن و دشمن بودن آنها به پایان رسیده دوران اسارت آنها آغاز میشود. اگر آزادی آنها منوط به کارهایی بشود که از عهدهی منطقی و انسانی آنها ساخته است میتواند مدافعانی اینجا و آنجا پیدا کند اما کشتن اسرایی که مردن و زنده ماندشان در گرو درخواستهایی است نشدنی از رژیمی که برای جان انسانها ارزشی قائل نیست عملی است مذموم. ممکن است در کوتاه مدت مردم سرزمینی به خاطر ظلمهایی که هر روزه شاهد آن هستند مستقیم یا غیر مستقیم از این اعمال حمایت کنند اما این اعمال و آن حمایتها در بلند مدت نه تنها هیچ منفعتی را تضمین نمیکند بلکه فعالیتهای افراد منطقی و مثبت همان قوم را نیز بی اثر خواهد کرد. کشتن شانزده اسیر به هر دلیل و به دست هر کس و در هر کجای دنیا صورت بگیرد کاری است غیر انسانی و غیر قابل دفاع. ضمن محکوم کردن این عمل به باز ماندگان این سربازها تسلیت گفته برای ایران و بلوچستان صلح و امنیت آرزو دارم.
کشته شدن شانزده سرباز
افرادی که به هر دلیل به این باور میرسند که چارهای جز مبارزه مسلحانه برای آنها نمانده در چهارچوب باورهای خودشان هم باید پرنسیپهایی را رعایت کنند. قوانین انسانی ضرورتاً نباید در جایی نوشته شده باشند. وقتی به هر دلیل شما افرادی را که سربازان دشمن مینامید در اختیار خود میگیرید از آن لحظه به بعد سرباز بودن و دشمن بودن آنها به پایان رسیده دوران اسارت آنها آغاز میشود. اگر آزادی آنها منوط به کارهایی بشود که از عهدهی منطقی و انسانی آنها ساخته است میتواند مدافعانی اینجا و آنجا پیدا کند اما کشتن اسرایی که مردن و زنده ماندشان در گرو درخواستهایی است نشدنی از رژیمی که برای جان انسانها ارزشی قائل نیست عملی است مذموم. ممکن است در کوتاه مدت مردم سرزمینی به خاطر ظلمهایی که هر روزه شاهد آن هستند مستقیم یا غیر مستقیم از این اعمال حمایت کنند اما این اعمال و آن حمایتها در بلند مدت نه تنها هیچ منفعتی را تضمین نمیکند بلکه فعالیتهای افراد منطقی و مثبت همان قوم را نیز بی اثر خواهد کرد. کشتن شانزده اسیر به هر دلیل و به دست هر کس و در هر کجای دنیا صورت بگیرد کاری است غیر انسانی و غیر قابل دفاع. ضمن محکوم کردن این عمل به باز ماندگان این سربازها تسلیت گفته برای ایران و بلوچستان صلح و امنیت آرزو دارم.
پاسخ به یک دعوت
به احترام دعوت اسد زمینی:
با اینکه در ایران برای اعراب سایر کشورها بیشترین و گرانقیمتترین قبرها را ساختهاند متأسفانه اعراب خود ایران با وجود استخراج و فروش نفت و گاز در آلونکهایی زندگی میکنند که لایق مردم ایران نیست. اما
به جز سیاستهای محفلی رژیم و صرفنظر از گفتههای عدهای نا آگاه، من باور ندارم قشر تحصیلکرده و آگاه ایران توهینی به اقوام ایرانی کرده یا روا داشته باشند. دستگیریها و زندان و شکنجه و اعدامهای هر روزه گواهی است بر، برخورد با سیاستهای غلط و تبعیض آمیز نظام حاکم. توجه کردن به گفتهها و کلمات و جملات توهین آمیز افراد بیسواد و ناآگاه نتیجهای جز مطرح کردن این افراد و تکرار آن توهینها نخواهد داشت.
پاسخ به یک دعوت
به احترام دعوت اسد زمینی:
با اینکه در ایران برای اعراب سایر کشورها بیشترین و گرانقیمتترین قبرها را ساختهاند متأسفانه اعراب خود ایران با وجود استخراج و فروش نفت و گاز در آلونکهایی زندگی میکنند که لایق مردم ایران نیست. اما
به جز سیاستهای محفلی رژیم و صرفنظر از گفتههای عدهای نا آگاه، من باور ندارم قشر تحصیلکرده و آگاه ایران توهینی به اقوام ایرانی کرده یا روا داشته باشند. دستگیریها و زندان و شکنجه و اعدامهای هر روزه گواهی است بر، برخورد با سیاستهای غلط و تبعیض آمیز نظام حاکم. توجه کردن به گفتهها و کلمات و جملات توهین آمیز افراد بیسواد و ناآگاه نتیجهای جز مطرح کردن این افراد و تکرار آن توهینها نخواهد داشت.
یک حجةالاسلام برای هر مدرسه
معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش فرمودند مبلغان حوزه علميه قم پيش از اتمام سال جاری در كنار مربيان پرورشی در زمينه امور ترببتی دانشآموزان نقشآفرينی خواهند كرد.
نقش آفرینی یک مبلغ حوزه علمیه در مدرسه: دانش آموزان عزیز به این چرندیات که معلمتان یادتان داد گوش ندهید. بابا آب داد کفر است. تا خداوند تبارک و تعالی چشمههای جوشان رزق و روزی را عنایت نفرماید بابای شما هیچ غلطی نمیتواند بکند چه رسد به آب دادن. در مورد: آن مرد آمد. آن مرد در باران آمد. باید در خاطرتان باشد که مراد امام بزرگوار است که در باران رحمت آمدند. صحیح نزدیک به ثواب آن است که اینگونه خوانده شود: باران رحمت همراه آن مرد(ره) آمد. و اما در باره آن مردک، دهقان فداکار، بیخود میکند که جلوی این همه طفل معصوم پیراهنش را بیرون میآورد. در ثانی در نظام جمهوری اسلامی در کتابهای درسی به چه منظور چوبدستی به دست دهقان میدهند؟ این رواج خشونت است و اینطور به اطفال تداعی میکنند که چهره اسلام خشن است و الا اگر غرض از خود گذشتی است بدون چوبدستی پیراهن را در تن خود آتش بزند و به سمت قطار بدود که این ارجح است به آن لخت شدن. به جای «ب» کوچک و «ب» بزرگ هم بفرمائید که با بُبنِ مِنَالبُبنِ بوبینا.
یک حجةالاسلام برای هر مدرسه
معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش فرمودند مبلغان حوزه علميه قم پيش از اتمام سال جاری در كنار مربيان پرورشی در زمينه امور ترببتی دانشآموزان نقشآفرينی خواهند كرد.
نقش آفرینی یک مبلغ حوزه علمیه در مدرسه: دانش آموزان عزیز به این چرندیات که معلمتان یادتان داد گوش ندهید. بابا آب داد کفر است. تا خداوند تبارک و تعالی چشمههای جوشان رزق و روزی را عنایت نفرماید بابای شما هیچ غلطی نمیتواند بکند چه رسد به آب دادن. در مورد: آن مرد آمد. آن مرد در باران آمد. باید در خاطرتان باشد که مراد امام بزرگوار است که در باران رحمت آمدند. صحیح نزدیک به ثواب آن است که اینگونه خوانده شود: باران رحمت همراه آن مرد(ره) آمد. و اما در باره آن مردک، دهقان فداکار، بیخود میکند که جلوی این همه طفل معصوم پیراهنش را بیرون میآورد. در ثانی در نظام جمهوری اسلامی در کتابهای درسی به چه منظور چوبدستی به دست دهقان میدهند؟ این رواج خشونت است و اینطور به اطفال تداعی میکنند که چهره اسلام خشن است و الا اگر غرض از خود گذشتی است بدون چوبدستی پیراهن را در تن خود آتش بزند و به سمت قطار بدود که این ارجح است به آن لخت شدن. به جای «ب» کوچک و «ب» بزرگ هم بفرمائید که با بُبنِ مِنَالبُبنِ بوبینا.
فیلمی با شرکت حضرت رهبر
کارگردان فیلم زیر را همهی شما میشناسید. در این فیلم، حضرت رهبر نقش اول را به نحو احسن بازی میکند. بازی سیاهی لشکر چشمگیر هست اما تعریفی ندارد. این فیلم بعد از حمله به خوابگاه دانشجویان در هیجده تیر روی اکران رفت. از همین بازیگران بناست شاهد فیلم دیگری در شانزده آذر روز دانشجو باشیم. در فیلم جدید «آقا» به دانشگاه تشریف میبرند و آقایون و خانمهای سیاهی لشکر احتمالن نقش دانشجو را بازی خواهند کرد.
تا شانزده آذر و حضور حضرت رهبر در دانشگاه چیزی باقی نمانده. پیشاپیش روز دانشجو را تسلیت عرض میکنم و به اتفاق شما منتظر فیلم جدید این هنرمندان میمانم.
فیلمی با شرکت حضرت رهبر
کارگردان فیلم زیر را همهی شما میشناسید. در این فیلم، حضرت رهبر نقش اول را به نحو احسن بازی میکند. بازی سیاهی لشکر چشمگیر هست اما تعریفی ندارد. این فیلم بعد از حمله به خوابگاه دانشجویان در هیجده تیر روی اکران رفت. از همین بازیگران بناست شاهد فیلم دیگری در شانزده آذر روز دانشجو باشیم. در فیلم جدید «آقا» به دانشگاه تشریف میبرند و آقایون و خانمهای سیاهی لشکر احتمالن نقش دانشجو را بازی خواهند کرد.
تا شانزده آذر و حضور حضرت رهبر در دانشگاه چیزی باقی نمانده. پیشاپیش روز دانشجو را تسلیت عرض میکنم و به اتفاق شما منتظر فیلم جدید این هنرمندان میمانم.
نامه ی سعيدی سيرجانی به آقای خامنه ای پيش از دستگيری
جناب آقای خامنه ای
پيام عتاب آميز جناب عالی را آقای صابری برايم خواند، و متاسف شدم، نه به علت اين که مورد قهر آن مقام معظم قرار گرفته ام و به زودی امت هميشه در صحنه حزب الله حسابم را خواهند رسيد که مرگ در راه دفاع از حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواسته ايم. تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خويش بود و اميدهای برباد رفته ام درباره سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ايران در دوران رهبری شما خواهند داشت.بگذريم از لحن توهين آميز پيام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوايی بعيد مينمود تا چه رسد به رهبر مسلمانان جهان. حيرتم از اين است که جناب عالی به استناد کدامين سند و قرينه و امارت مرا مرتد قلمداد کرديد و نامعتقد به اسلام. اگر مستند به نوشته های من است ای کاش موردش را مشخص می فرموديد، و اگر مبتنی بر واردات غيبی است و اشراف بر ضماير که انالله و انااليه راجعون.می دانم در حکومتی که مرحوم شريعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دينی و سياسی، آيت الله منتظری با آن سوابق مبارزاتی دقمرگ و خانه نشين و مطرودند، تکليف امثال بنده معلوم است و بر ما کجا برازد دعوی بی گناهی.و می دانم رهبر جليل القدری که با يک نهيبش نمايندگآن مجلس اسلامی در لاک سکوت و وحشت ميخزند، البته می تواند با تيغ بيدريغ تکفير حمله بر من درويش يک قبا آرد.فرموده بوديد چرا اين همه مزايای حکومت اسلامی را نديده ام و به تمجيد نپرداخته ام. اين وظيفه اخلاقی را شاعران و نويسندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در سلک هواداران ولايت فقيه درآمده اند بهتر و موثرتر انجام ميدهند. وانگهی رژيمی که علاوه بر فرستنده های راديويی و تلويزيونی هزاران مسجد و منبر و مجلس را در اختيار دارد چه نيازی به مديحه سرايی مطرودان دارد، به خصوص نويسنده کج سليقه ای که هرگز در مدح هيچ امير و حاکمی قلم نزده است.فرموده بوديد چرا در انتقاد از حکومت شاه به جزئيات اداری پرداخته ام؟ از همين انتقادهای جزئی هم شرمنده ام که بحمدالله در اين ده سال فرصت شناسان حق مطلب را ادا کرده اند و بر حاکم معزول تاخته اند. وضع من در زمان شاه نيز مانند امروزم بود. مينوشتم و چاپ ميشد و منتشر نميگشت، ديکتاتور مغرور بدعاقبت ميپنداشت با شکستن قلمها و زجر آزادگان بر دوام حکومت خود می افزايد. قطعا مقالات سانسور شده من در بايگانی ساواک موجود است. بفرماييد مطالب از “يغما” و “خواندنيها” بيرون کشيدهِ مرا در مقوله سياست فرهنگی، ماجرای کاپيتولاسيون، مضحکه تغيير تاريخ، شعبده جشنهای شاهنشاهی به حضورتان بياورند تا بدانيد بوده اند مردم از جان گذشتهای که به هيچ دعوی مبارزه و پيوستگی به دارودسته ای از بيان حقايق پروايی نداشته اند.اما در مورد کتابهای توقيف شده بنده واقعا نميدانم کجايش حمله به اسلام است يا اساس حکومت اسلامی. من ذاتا از ريا و دروغ و تبعيض و ستم متنفرم و اين نفرت در نوشته هايم منعکس است. اگر خدای ناخواسته همچو فاسدی در دستگاه حکومت حاضر اين است که انتقاد از هر مسندنشين و مسئولی حمل بر “زيرسوال بردن رژيم” ميشود و لطمه زدن به اساس اسلام و بهانه ای برای سرکوبی و اختناق و نتيجه اش همين که ميبينيم. من به آنچه در کتابهای توقيف و خمير شده ام نوشته ام عميقا اعتقاد دارم و در هر محکمه ای حاضر به پاسخگويی ام. اگر واقعا خلاف اسلام يا حکومت واقعی اسلامی است، چرا بدين شيوه های غير اخلاقی با من رفتار ميکنند. مگر مملکت قانون ومحکمه ندارد؟جناب آقای خامنه ای توقع مردم مسلمان ايران از حکومت اسلامی جز اينهاست که ميکنند. در رژيم کمونيستی تکليف خلايق معلوم است. همه فضايل و امتيازات در نيروی کار مفيد افراد ملت خلاصه ميشود و مناصب و مقامات در دست طبقه کارگر است و استبداد کارگری حاکم بر جامع، در ممالک سرمايه داری تمول و درآمد بيشتر ضامن قدرت اجتماعی است و سرنوشت مردم در قبضه کسانی که به هر شيوه و از هر طريق صاحب آلاف و الوفی شده اند. اما در حکومت اسلامی ضابطه چيست؟ آيا فضايل منحصر به نماز و دعای بيشتر است و روزه طولانيتر و سجده غليظ تر و لقب حاجی و انبوهی محاسن و کلفتی دستار و دعوی بسيار، يا به حکم آيه کريمه ان اکرمکم عندالله اتقيکم فضيلت افراد محصول تقرب به حق است و قرب يزدان در گرو تقوی؟اگر چنين است اجازه فرماييد بی هيچ ملاحظه و پروايی عرض کنم بسياری از اعمال سران حکومت خلاف تقواست. اين را به تجربه شخصا دريافته ام و اثباتش اگر خواستيد آسان است. بگذريم از دو سال اول که نابسامانی ها جواز آشفته گويی ها و آشفته کاريها بود. در همين چندماه اخير بزرگانی که در خبرنامه ها و جرايد مرا عضو حزب توده و خدمتگزار شاه و مامور ساواک معرفی کردند، هم از معصيت سنگين بهتان باخبر بودند و هم از نحوه زندگی و خلق و خوی من، به فرض اين که با گذشته زندگی بنده آشنايی نداشتند به فيض مقام و موقعيت خويش ميتوانستند از دستگاه اطلاعاتی کشور جويای سوابق شوند و آنگاه دست به قلم ببرند، يا کسانی را مامور، که مزاحمت هايی از قبيل سنگ پراندن و شعارنويسی بر درويوار خانه ام کنند.جناب آقای خامنه ای بنده به خلاف حکم قاطع شما مسلمانی، صافی اعتقادم، و به دين و عقيده ام مباهات ميکنم. هيچ ابله مخالف اسلامی نميآيد پانزده سال عمر خود را صرف تصحيح و چاپ مفصلترين تفسير قرآن کند. کسی که به اسلام بی اعتقاد است، با چه انگيزه ای قصيده “اين بارگه که پايه اش از عرش برتر است” را تقديم آستانه قم ميکند؟ کسی که دلبسته اسلام نيست در شرايط حاضر خاموش می نشيند تا به نام مقدس اسلام هر ناروائی بر مردم تحميل شود و اساس اعتقادشان متزلزل گردد.جناب آقای خامنه ای، من بيش از هر مسلمان متعصبی با سلطه و نفوذ اجانب به هر صورت و در هر مرحله اعم از شرقی و غربی در وطن عزيزم مخالفم و بيش از بسياری از مدعيان به حقانيت شريعت اسلام معتقد. به هيچ حزب و دسته و گروهی نه در گذشته بستگی داشته ام و نه بعد از اين می توانم داشته باشم. اگر هوس جاه و منصب داشتم در سال ۵۷ دعوت وزارت را با سرعت و صراحت رد نمی کردم، و اگر در طمع مال و منال بودم مجبور نمی شدم درين سالهای پيری و ممنوع القلمی خانه مسکونيم را که تنها مايملکم در پهنه جهان بود بفروشم و صرف معاش کنم. آدميزاده ام، آزاده ام و دليلش همين نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشيدن جام شوکران. بگذاريد آيندگان بدانند که در سرزمين بلاخيز ايران هم بودند مردمی که دليرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.
با تقديم احترام- سعيدی سيرجانی
سعیدی سیرجانی را نمیشناسید؟ کلیک کنید
بعد از تحریر: غصه نخورید. برای خاتمی کلی نامه نوشته شده. خواهد آمد. خانه از پای بست ویران نیست. کمی نقش ایوانش دستکاری لازم دارد.
نامه ی سعيدی سيرجانی به آقای خامنه ای پيش از دستگيری
جناب آقای خامنه ای
پيام عتاب آميز جناب عالی را آقای صابری برايم خواند، و متاسف شدم، نه به علت اين که مورد قهر آن مقام معظم قرار گرفته ام و به زودی امت هميشه در صحنه حزب الله حسابم را خواهند رسيد که مرگ در راه دفاع از حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواسته ايم. تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خويش بود و اميدهای برباد رفته ام درباره سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ايران در دوران رهبری شما خواهند داشت.بگذريم از لحن توهين آميز پيام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوايی بعيد مينمود تا چه رسد به رهبر مسلمانان جهان. حيرتم از اين است که جناب عالی به استناد کدامين سند و قرينه و امارت مرا مرتد قلمداد کرديد و نامعتقد به اسلام. اگر مستند به نوشته های من است ای کاش موردش را مشخص می فرموديد، و اگر مبتنی بر واردات غيبی است و اشراف بر ضماير که انالله و انااليه راجعون.می دانم در حکومتی که مرحوم شريعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دينی و سياسی، آيت الله منتظری با آن سوابق مبارزاتی دقمرگ و خانه نشين و مطرودند، تکليف امثال بنده معلوم است و بر ما کجا برازد دعوی بی گناهی.و می دانم رهبر جليل القدری که با يک نهيبش نمايندگآن مجلس اسلامی در لاک سکوت و وحشت ميخزند، البته می تواند با تيغ بيدريغ تکفير حمله بر من درويش يک قبا آرد.فرموده بوديد چرا اين همه مزايای حکومت اسلامی را نديده ام و به تمجيد نپرداخته ام. اين وظيفه اخلاقی را شاعران و نويسندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در سلک هواداران ولايت فقيه درآمده اند بهتر و موثرتر انجام ميدهند. وانگهی رژيمی که علاوه بر فرستنده های راديويی و تلويزيونی هزاران مسجد و منبر و مجلس را در اختيار دارد چه نيازی به مديحه سرايی مطرودان دارد، به خصوص نويسنده کج سليقه ای که هرگز در مدح هيچ امير و حاکمی قلم نزده است.فرموده بوديد چرا در انتقاد از حکومت شاه به جزئيات اداری پرداخته ام؟ از همين انتقادهای جزئی هم شرمنده ام که بحمدالله در اين ده سال فرصت شناسان حق مطلب را ادا کرده اند و بر حاکم معزول تاخته اند. وضع من در زمان شاه نيز مانند امروزم بود. مينوشتم و چاپ ميشد و منتشر نميگشت، ديکتاتور مغرور بدعاقبت ميپنداشت با شکستن قلمها و زجر آزادگان بر دوام حکومت خود می افزايد. قطعا مقالات سانسور شده من در بايگانی ساواک موجود است. بفرماييد مطالب از “يغما” و “خواندنيها” بيرون کشيدهِ مرا در مقوله سياست فرهنگی، ماجرای کاپيتولاسيون، مضحکه تغيير تاريخ، شعبده جشنهای شاهنشاهی به حضورتان بياورند تا بدانيد بوده اند مردم از جان گذشتهای که به هيچ دعوی مبارزه و پيوستگی به دارودسته ای از بيان حقايق پروايی نداشته اند.اما در مورد کتابهای توقيف شده بنده واقعا نميدانم کجايش حمله به اسلام است يا اساس حکومت اسلامی. من ذاتا از ريا و دروغ و تبعيض و ستم متنفرم و اين نفرت در نوشته هايم منعکس است. اگر خدای ناخواسته همچو فاسدی در دستگاه حکومت حاضر اين است که انتقاد از هر مسندنشين و مسئولی حمل بر “زيرسوال بردن رژيم” ميشود و لطمه زدن به اساس اسلام و بهانه ای برای سرکوبی و اختناق و نتيجه اش همين که ميبينيم. من به آنچه در کتابهای توقيف و خمير شده ام نوشته ام عميقا اعتقاد دارم و در هر محکمه ای حاضر به پاسخگويی ام. اگر واقعا خلاف اسلام يا حکومت واقعی اسلامی است، چرا بدين شيوه های غير اخلاقی با من رفتار ميکنند. مگر مملکت قانون ومحکمه ندارد؟جناب آقای خامنه ای توقع مردم مسلمان ايران از حکومت اسلامی جز اينهاست که ميکنند. در رژيم کمونيستی تکليف خلايق معلوم است. همه فضايل و امتيازات در نيروی کار مفيد افراد ملت خلاصه ميشود و مناصب و مقامات در دست طبقه کارگر است و استبداد کارگری حاکم بر جامع، در ممالک سرمايه داری تمول و درآمد بيشتر ضامن قدرت اجتماعی است و سرنوشت مردم در قبضه کسانی که به هر شيوه و از هر طريق صاحب آلاف و الوفی شده اند. اما در حکومت اسلامی ضابطه چيست؟ آيا فضايل منحصر به نماز و دعای بيشتر است و روزه طولانيتر و سجده غليظ تر و لقب حاجی و انبوهی محاسن و کلفتی دستار و دعوی بسيار، يا به حکم آيه کريمه ان اکرمکم عندالله اتقيکم فضيلت افراد محصول تقرب به حق است و قرب يزدان در گرو تقوی؟اگر چنين است اجازه فرماييد بی هيچ ملاحظه و پروايی عرض کنم بسياری از اعمال سران حکومت خلاف تقواست. اين را به تجربه شخصا دريافته ام و اثباتش اگر خواستيد آسان است. بگذريم از دو سال اول که نابسامانی ها جواز آشفته گويی ها و آشفته کاريها بود. در همين چندماه اخير بزرگانی که در خبرنامه ها و جرايد مرا عضو حزب توده و خدمتگزار شاه و مامور ساواک معرفی کردند، هم از معصيت سنگين بهتان باخبر بودند و هم از نحوه زندگی و خلق و خوی من، به فرض اين که با گذشته زندگی بنده آشنايی نداشتند به فيض مقام و موقعيت خويش ميتوانستند از دستگاه اطلاعاتی کشور جويای سوابق شوند و آنگاه دست به قلم ببرند، يا کسانی را مامور، که مزاحمت هايی از قبيل سنگ پراندن و شعارنويسی بر درويوار خانه ام کنند.جناب آقای خامنه ای بنده به خلاف حکم قاطع شما مسلمانی، صافی اعتقادم، و به دين و عقيده ام مباهات ميکنم. هيچ ابله مخالف اسلامی نميآيد پانزده سال عمر خود را صرف تصحيح و چاپ مفصلترين تفسير قرآن کند. کسی که به اسلام بی اعتقاد است، با چه انگيزه ای قصيده “اين بارگه که پايه اش از عرش برتر است” را تقديم آستانه قم ميکند؟ کسی که دلبسته اسلام نيست در شرايط حاضر خاموش می نشيند تا به نام مقدس اسلام هر ناروائی بر مردم تحميل شود و اساس اعتقادشان متزلزل گردد.جناب آقای خامنه ای، من بيش از هر مسلمان متعصبی با سلطه و نفوذ اجانب به هر صورت و در هر مرحله اعم از شرقی و غربی در وطن عزيزم مخالفم و بيش از بسياری از مدعيان به حقانيت شريعت اسلام معتقد. به هيچ حزب و دسته و گروهی نه در گذشته بستگی داشته ام و نه بعد از اين می توانم داشته باشم. اگر هوس جاه و منصب داشتم در سال ۵۷ دعوت وزارت را با سرعت و صراحت رد نمی کردم، و اگر در طمع مال و منال بودم مجبور نمی شدم درين سالهای پيری و ممنوع القلمی خانه مسکونيم را که تنها مايملکم در پهنه جهان بود بفروشم و صرف معاش کنم. آدميزاده ام، آزاده ام و دليلش همين نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشيدن جام شوکران. بگذاريد آيندگان بدانند که در سرزمين بلاخيز ايران هم بودند مردمی که دليرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.
با تقديم احترام- سعيدی سيرجانی
سعیدی سیرجانی را نمیشناسید؟ کلیک کنید
بعد از تحریر: غصه نخورید. برای خاتمی کلی نامه نوشته شده. خواهد آمد. خانه از پای بست ویران نیست. کمی نقش ایوانش دستکاری لازم دارد.
سالروز ازدواج ائمه اطهار
پختن بزرگترین کیک در استان محروم سیستان و بلوچستان به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) نه تنها لعن و نفرینهای ما را در سالگرد وفات حضرت فاطمه به اعتقادات مردم این استان کمرنگتر میکند بلکه زمینه را برای پختن آشهایی پر روغنتر در همین استان به همان مناسبت آماده میکند. صرفنظر از این مهم، سالروز ازدواج ائمه اطهار بسیار مهم است. این روز یاد آور و بشارت دهندهی به دنیا آمدن امامزادههای بیشتری میباشد. نظام اسلامی ما باید به این هزار و چهارصد سال توطئه کفار پایان داده سالروز ازدواج آنها را به تعطیلات کشوری اضافه کند. ما وقتی سالانه امامزادهها را غبار روبی کرده و صرفنظر از بحران جهانی اقتصاد و جهش ملخی تورم شاهد افزایش چشمگیر رقم «غبار» هستیم چرا نباید برای والدین بزرگوار این بزرگواران جشن سالگرد ازدواج داشته باشیم؟