کار مهران
Archive for the ‘فارسی’ Category
دو جعبه سیاه، دو نظام خاکستری
جعبههای سیاه هواپیمای «تاپالهاف» که با سقوطش صد و شصت و هشت نفر از هموطنانمان جان خود را از دست دادند، پیدا شده اما مقامات میگویند جعبهها آسیب دیدهاند. اطلاعات این جعبهها آخرین قطرهای از آرامش است برای کسانیکه عزیزان خود را از دست دادهاند، اما بناست جعبههای ضربه دیده برای خوانده شدن اطلاعات به روسیه فرستاده شوند. از فردا ماجراها شروع میشود. مقامات روسی در مصاحبهها خواهند گفت هنوز جعبهای دریافت نکردهاند. مقامات ایرانی رسید پستخانه را نشان خبرنگاران خواهند داد و مدعی میشوند که آنها را پست سفارشی دو قبضه کردهاند. وزیر امور خارجه آنها در جایی در پاسخ خبرنگاری خواهد گفت که حجم عظیمی از «چیزهای» سیاه دریافت کردهاند اما واحدشان به لیتر است و نه به عدد. منوچهر خان متکی که سیاستش متکی به مقابله به مثل است بلافاصله خبرنگاران را به حضور خواهد پذیرفت و اعلام میکند غرب با سنگاندازی قصد دارد روابط دو کشور دوست را در گیر بحثهای بیهوده سیاه و سفید کند. بیست سالی که به این منوال گذشت و همه از خیر اطلاعات جعبههای سیاه گذشتند، روزنامهای در چین به نقل از مقامات روسی مینویسد: سقوط هواپیما بر اثر نقص فنی بوده و خلبان قبل از سقوط گفته: فلان فلان شدهها گفتم که این جعبه مرگ است نه هواپی…
خدا نکند اینطور باشد
اینطور به نظر میرسد که این دفعه ماهی بزرگی در تور ملت افتاده. خدا کند اینطور باشد.
اینطور به نظر میرسد که روز جمعه دو راه بیشتر وجود ندارد، یا راه مقام متقلب رهبری یا راه ندا و سهراب و جسدهایی که حرفش هست. خدا کند اینطور باشد.
ترس من این است که این ماهی بزرگ همان کوسه معروف از آب درآید و تور پاره کند و شامورتی بازی دربیاورد و راه سومی بسازد و مقام متقلب را دوباره رهبر کند و ملت را بگذارد سرکار. خدا نکند اینطور باشد.
بت ولایت فقیه
این پتک سبز که میبینید
فریاد ملتی بوده است
در بیت دوم میخواستم بسرایم که این بت درب و داغان شده هم زمانی مقام ولایتی بوده است ولی خودم احساس کردم فعلاً در این شرایط شعر نسرایم و کاریکاتور را بگذارم بهتر است. روی آن کلیک کنید.
خدا نکند اینطور باشد
اینطور به نظر میرسد که این دفعه ماهی بزرگی در تور ملت افتاده. خدا کند اینطور باشد.
اینطور به نظر میرسد که روز جمعه دو راه بیشتر وجود ندارد، یا راه مقام متقلب رهبری یا راه ندا و سهراب و جسدهایی که حرفش هست. خدا کند اینطور باشد.
ترس من این است که این ماهی بزرگ همان کوسه معروف از آب درآید و تور پاره کند و شامورتی بازی دربیاورد و راه سومی بسازد و مقام متقلب را دوباره رهبر کند و ملت را بگذارد سرکار. خدا نکند اینطور باشد.
بت ولایت فقیه
این پتک سبز که میبینید
فریاد ملتی بوده است
در بیت دوم میخواستم بسرایم که این بت درب و داغان شده هم زمانی مقام ولایتی بوده است ولی خودم احساس کردم فعلاً در این شرایط شعر نسرایم و کاریکاتور را بگذارم بهتر است. روی آن کلیک کنید.
جمع متفرق
«آقا»زادهای پدر را گفت: سخن مخالفان در من اثر کند و در ترسم که مبادا حکومت گیرند و ما را دوباره به مسجد فرستند که آنها روز به روز افزون میشوند و ما قلیل.
آقا گفت: «دل به دستار خوش دار که قلیل جمع میشکند پشت جمع متفرق را.»
وقتِ اتحاد است
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چالهی ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم:
«عبیدا این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت:
«میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم:
«اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند…»
نپرسیده گفت:
«گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم.»
جمع متفرق
«آقا»زادهای پدر را گفت: سخن مخالفان در من اثر کند و در ترسم که مبادا حکومت گیرند و ما را دوباره به مسجد فرستند که آنها روز به روز افزون میشوند و ما قلیل.
آقا گفت: «دل به دستار خوش دار که قلیل جمع میشکند پشت جمع متفرق را.»
وقتِ اتحاد است
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چالهی ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم:
«عبیدا این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت:
«میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم:
«اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند…»
نپرسیده گفت:
«گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم.»
چند کاریکاتور

**********************
سر لشکر کوچولو
************************
نه… نه، نمیگذارم