بهارگاه است
و
دل بیقرار
بیا تا ببینامت
غرقام در اندوه تو
غنچه ها
و
گلها
میخندند
ابرها امروز
دوباره در حال جمع شدنند
باغ است و بهار
کشت است و کشار
بیا ببینمات
از فرط اندوه تو
روی تابه میسوزم
این راز دل را
دلبر
همه جا میگوید
من بیقرارم
بهار است و گل
بلبل دیوانهی بوی گلهاست
جاروک سرایندهی این شعرهاست
زمین سبز
توپ است و صداها
بیا ببینمات
غرقام در اندوه تو