مجموعه شعر جدیدی از فرامرز پورنوروز به نام در جادههای بنبست منتشر شده. چهل و هفت شعری را که در هفتاد و د و صفحه گنجانده شده به محض دریافت کتاب میخوانم و پر از شعر میشوم. به کتابخانه کوچکام مراجعه میکنم و در جستجوی شقایق و از قعر دره تا روز اول عشق و سالهای سخت و بازترین پنجره را پیدا میکنم. اینها کتابهایی است که این شاعر و نویسنده و منتقد ادبی تا کنون منتشر کرده. برای من نوشتن در مورد شعر و حتی داستانهای فرامرز پورنوروز کار سختی است. من و او که سالهاست در ونکوور کانادا زندگی میکنیم رابطه و د وستی ادبیای داریم که در تمام این مدت ادامه داشته و بیشتر من به او به چشم استاد و راهنما نگاه کردهام تا یک دوست معمولی. فرامرز پورنوروز که در میاندوآب به دنیا آمده فعالیتهای ادبی خود را از همان شهر و دوران نوجوانی آغاز کرد و آنرا تا همکاری با نشریات پایتخت گسترش داد. به جز یکی دو داستان، بقیه داستانهای مجموعه داستان سالهای سخت که اولین اثر اوست در نشریات داخل ایران منتشر شده. فرامرز پورنوروز در مجموعه شعر در جستجوی شقایق که اولین مجموعه شعر اوست و در خارج منتشر شده تاریخ انتشار را: پاییز هزار و سیصد و هفتاد و شیش نگاشته است و شعرهای او اسم دارد و در شعر خوابهای پریشان که اولین شعر این مجموعه هست نگاهاش به سال چنین است:
سالی که بهار گریخت
تبعید
در دشتی پر از ستاره
فصل اول سال شد
وما که سرتاسر جغرافیا را دویدیم
و رنج را
تا اینسوی جهان
بر شانههایمان حمل کردیم
جز غربت نصیبمان نشد
اینک ماندهام
در غیاب کولیان سرمست
که با بهار تداعی میشدند
خوابهای پریشانم را
چگونه تعبیر کنم
سیزده سال بعد غربت اثر خود را گذاشته است. در مجموعه شعر در جادههای بنبست که با وسواس چهل و هفت شعر از میان دهها شعر برگزیده شده، تاریخ انتشار شاعر میشود: فوریه دوهزار و یازده و اشعار به جای اسم شماره دار میشوند و در شعر سوم نگاه شاعر به سال چنین میشود:
سال، سال عظیمی بود
هیچ بهمنی بربام ما نریخت
هیچ سیلی راه برما نبست
ما خود
به ویرانی
آبستن بودیم
فرامرز پورنوروز که در مجموعه شعر در جستجوی شقایق وعده میدهد که از شعر شرابی بسازد و از روزنه نگاهی که آنسوی شب پیدا باشد و آسمان را چنان آبی ببیند و پرنده را چنان آزاد که قفس در شرم حضور خودش غرق شود ( شعر: از شعر…) در مجموعه شعر در جادههای بنبست این شعر را برای روی جلد کتاب انتخاب میکند:
نه بیمناک کنونم
نه مشتاق روزفتح
که درشتاب ثانیهها
به پایداری عهد
اعتباری نیست
و در گردش عظیم
هر لحظه پرتاب را
انتظار میکشم
قصد من از نوشتن این مختصر معرفی فرامرز پورنوروز و آثار او بود. به هیچ وجه خود را در حدی که شعر و کارهای او را مورد بررسی قرار دهم نمیبینم.