آقای فریبزرز رئیس دانا را بعد از مصاحبه با بی بی سی در مورد یارانهها دستگیر و به نقطه نامعلومی بردهاند. معمولاً وقتی یکی را به نقطه نامعلومی میبرند بعدها معلوم میشود که با او مصاحبه تلویزیونی کردهاند.
نظام این روزها گرفتاریهای فراوان دارد و تا نوبت به پخش اعترافات این اقتصاددان برسد بسیاری از شما حوصلهاتان سر میرود لذا توجه حوصلهی کم حوصلهی شما را به قسمتی از این مصاحبه که حدس نویسی کردهام جلب میکنم:
… بعد آمریکا از ما خواست با وکلا و سایر روزنامه نگارها و زنان و دانشجویان و پدران و مادران و فرزندانشان، برانداز بشویم. که خب تعدادی امنیت ملی را تهدید کردند و جنبشی شدند و جنبیدند و وکلا هم پشت سرشان وکالت آنها را به عهده گرفتند. ما اقتصاد دانها بنا شد بر علیه یارانهها حرف بزنیم که در رایانهها به تفصیل در اینمورد موارد پیدا میکنید. مدارکش هم ضمیمه پرونده من است.
اسراییل هم به ما خط میداد. خطهای زیادی هم میداد. من یادم هست یک بار یک محموله خط داد که ما حیرت کردیم که آنها را کجا نگهداری کنیم. هنوز هم مقداری از آنها در زیر زمین خانه ما هست. ولی برادران اشتباهی رایانه و سی دیها و کتابهای مرا با خود بردند.
خب ما به عنوان اقتصاد دان میدانستیم که خط شهادت و نهضت کربلا نه تنها در یارانهها در جریان است بلکه بدون اغراق منحنیای در عالم اقتصاد نیست که تقاطع پیدا نکنه با خط سرخ شهادت. دشمنی ما اما در قسمت عرضه هم بود. من با قاطعیت خدمت شما عرض میکنم که اگر عُرضهی آن هفتاد و دو تن در آن صحرا نبود، صحرایی که در آن زمان ابداً صحرا نبود بلکه منطقهای سر سبز بود، امروز در سطح جهانی عَرضهای هم نبود. تمام کارخانجات عالم از ریز و درشت بر اساس مظلومیت قیام کربلا میچرخند. حتی کارخانه بی ارزشی که دستمال توالت درست میکند. این چیزها را ما اقتصاد دانها میدانیم. حتی این را هم میدانیم که اقتصاد مال خر است؛ اما آمریکا نمیگذارد که ما آنرا اعلام کنیم. به ما میگوید بر علیه یارانهها حرف بزنیم. دشمنی ما با مردم است که ما بخیلی میکنیم دولت هشتاد هزارتومان به آنها بدهد و قیمتها را هشتاد برابر بالا ببرد تا مشت محکمی بزند به دهان اقتصاد… در پایان من از برادران میخواهم مرا به جرم همکاری با جندلله در زاهدان اعدام کنند.
بعد از تحریر:
باید بر همه واضح و مبرهن باشد که عکس تزیینی است و توسط فتو شاپ برای این مطلب درست شده است.