در سطح دنیا، بلافاصله بعد از عملیات انتحاری، به حق، سیل محکوم کردن و تقبیح سرازیر میشود. چرا که انسان امروز راه درازی پیموده تا از خونریزی فاصله بگیرد.
روشنفکران و فعالین سیاسی بلوچستان بسیار پیشتر از اینکه نظام و خبرگزاریها، نا امنی را در بلوچستان تایید کنند، چنین خونریزیهایی را پیش بینی میکردند. پیشبینیای که فارغ از ارتباط با عالمِ بالا و مبتنی بر مشاهدهی سیاستهایِ: بر شاخه نشستن وبن بریدنِ نظام در منطقه بود.
درنزدیک به صد مطلب، بارها و بارها از اینکه نظام با سیاستهای تحریک آمیز خود بلوچستان را به سوی حمام خون سوق میدهد اظهار نگرانی کرده بودم؛ اما وقتی که نظامی،هار بشود، کاری از دست کسی بر نمیآید.
امروز در بلوچستان و در بین بسیاری از جوانان و خانوادههایی که سردار رادانها سر از آنها بریدهاند، بیانیههای محکوم کردن چیزی جز تنفر به ارمغان نمیآورد. هر عملیات انتحاری را محکوم کردن، وجهه انسانی و روشنفکرانهای دارد که باید وجود داشته باشد؛ اما در جا و بلافاصله باید به واقعیتها اشاره کرد.
واقعیت در تلاش نظام برای شیعی کردن استان نهفته است.
در گروه گروه و دسته دسته اعدام کردنهای کور و خراب کردن مدارس و مساجد سنیها در سطح ایران نهفته است.
در قتلهای زنجیرهایی نهفته است که دولت پاکستان به کمک وزارت اطلاعات در بلوچستان پاکستان راه انداخته و هر روز جسد عدهای مبارز بلوچ در بیابانها آنجا پیدا میشود.
در مقالات و نوشتههای مسمومی نهفته است که زاهدان پرس، شعبه کیهان شریعتمداری با انتشارشان جنجال و نا امنی میکارد.
چرا باید فریاد فردی غیر سیاسی و به شدت صلحجو چون مولوی عبدالحمید گوی سبقت از فریادهای سیاسی استان برباید و او را از صف اول حامیان نظام و رهبر به خط مقدم اپوزسیون سوق دهد؟
سئوالات زیادی در سیستان و بلوچستان هست که پرداختن به آنها به راحتی صدور بیانیه محکوم کردن نیست.
هر حرکت و گفتار و کرداری که منجر به مرگ و خون ریزی و رنج و دردِ انسان بشود محکوم است.