در دو بمبگذاری انتحاری در زاهدان دهها نفر کشته و زخمی شدند. حالا ست که همه اگر لیوان آب دستشان هست زمین می گذارند و بلوچستان را در صدر اخبار می نشانند اما وقتی دسته دسته جوان را بالای دار می برند و باد برایمان جنازه میرقصاند بلوچستان از ته اخبار هم غایب است. همین چند روز قبل مراسم ختم بخاری که یکی از مراسم مذهبی اهل تسنن هست بدون هیچ دلیل و توضیحی ممنوع اعلام شد و هیچکدام از خبرگزاریها حتی خبر نشدند که خبری شده است. وقتی از درد و رنجها و اعدام و زندان و شکنجه و اجحافاتی که به استان میشود خبری در اخبار نباشد آن استان خبر ساز خواهد شد. در آن استان مرگ ارزان خواهد شد؛ زیستن بی ارزش خواهد شد و جوانان، مرگ طلب خواهند شد. روشنفکران و گروههای سیاسی ای که به مبارزه مسلحانه اعتقاد ندارند بارها و بارها نوشتند و هشدار دادند اما در این نظام کجاست گوشی شنوا. طبیعی است که در چنین حالتی، در جذب جوانان، برنده اصلی جندالله است. دو جوان که باید پر باشند از شور زندگی، تلخی مرگ پاشیدهاند بر دهها انسان. دیری است که در استان ما زندگی ها چنان بر باد میرود که باد میبرد برگها را.
بیهوده است که کسی از چون منی توقع داشته باشد کشت و کشتار و خون و خون ریزی را تایید کنم.
بیهوده تر از آن توقعی است که کسی داشته باشد من گلوی ولی فقیه جاهل و نادان را رها کنم و بچسبم به جنایاتی که بر اثر جنایات او در دیار من قد علم کرده. در مسابقه ی مرگ افشانی برنده ای وجود ندارد هر چه زودتر متوقف نشود کثیفتر و غیر قابل توقف تر خواهد شد.
به هر حال برای شما دوست عزیز، چند وقت پیش یک دعوت نامه بالاترین فرستاده شد. هنوز هم امکان ارسال وجود دارد. حضور شما در بالاترین و در بخش نظرات لینکها در چنین روزها و چنین رخدادهایی بسیار مهم و روشنگر است. چون متأسفانه ما کاربر بلوچ و فعال و تحلیلگر بلوچ در بالاترین، به آن صورت نداریم.
نظرات افرادی مانند شما بسیار مفید و کاربردی خواهد بود.
جناب بلوچ، لینک و نوشته من هم در چنین فازی بود.
ما در بالاترین در رابطه با ریگی و امثال ریگی بسیار بحث کردهایم. ریگی محصول سیستم معیوب ج.ا. است. یعنی گرایش به خشونت و مبارزه مسلجانه یکی از نتایج یک سیستم معیوب و فاسد است. خروجی این سیستم هم هر چیزی میتواند، باشد.
به هر حال کارهای ریگی و گروهش را باید از همه جهات و جوانب بررسی کرد. چون پیدایش ریگی حاصل یک پروسه سی و یک ساله است.
این تحلیل دکتر عبدالستار دوشوکی هم خوب است:
http://balatarin.com/permlink/2010/7/17/2123515
موفق باشی براس جان.
ناشناس عزیز با درود و مهر. لینک توصیه ای شما را در بالاترین خواندم. بسیار خوب نوشته شده بود و خوشحال کننده است که مسائل بلوچستان و آنچه که در این سی و اندی سال بر آنها رفته مورد توجه قرار گیرد.
رو آوردن به مبارزه مسلحانه در یک شب شکل نمی گیرد. یک جوان در هر جای دنیا پر است از شور زندگی. چه جیزی باعث می شود که چنین خالی شوند از شور زندگی و از جان خود بگذرد؟ به این عکس که اتفاقاً یک سایت بلوچی برای همین مطلب گذاشته نگاه کنید:
http://www.pahra.blogsky.com/1389/04/26/post-18238/
حالا به این فیلم در یوتوب نگاه کنید:
http://www.youtube.com/watch?v=15liYSKYUmU
اینها نمونه ای از خروار است. اینها صحنه هایی است که سی و دوسال است مردم ما زیسته اند. بنده مخالف مبارزه مسلحانه باشم و محکوم بکنم چه کسی به من محل می گذارد؟
شما اگر این صحنه ها را زندگی کنید. چه خواهید کرد؟
بسیار متاسفم که دو جوان که باید پر از شور جوانی و عشق و آرزو باشند ، جان خود را قربانی قتل عام دیگران می کنند. بسیار متاسفم که از اینکه خانواده هایی یکباره با خبر می شوند که کسانشان کشته شده اند.
سود اصلی را از این معامله دو سر باخت که می برد، امروز چه کسی سور برگزار کرده است که ایران از دو سوی سوگوار است ، هم در غم دو جوان برومند که از خود گذشتند و هم برای فرزندان دیگری که بی خبر در خون غلتیدند.
ای کاش زودتر به خود بیاییم و به خاطر خوشنودی دیگران بیش از این مام وطن را نرنجانیم.
بسیار متاسفم.
جمهوری ننگين اسلامي، سالها شرط انتخاب و گماشتن افراد را بر پايۀ وفاداری به اين رژيم ميدانست. چه تحقيرهائی که به ما نکردند ؟چه دانشمندان و نخبگانی که در زندانها در زير شکنجه نابود نشدن و يا از کوه و کمر نگريختن ؟من بعد از اين اتفاق به هرسايتی که سر زدم کسی را نديدم که اشکی برای آنهائی که در مسجد بودند بريزد.مطمئن نيستم که پاسدار بودند.ولي، جنايتشان آنچنان کريه است که حتی مردم از مردن يکيشان هم خوشحالی ميکند. ما به سوی جنگ داخلی مسلحانه پيش ميرويم و چاره ای هم نيست.در چندين سايت اعترافات پاسداران قديم را خواندم که با اين کشتاره موافق نبودند؛يا به زندانيان کمک کردند و شکنجه شدند و تحت تعقيبند.آيا دوباره جمهوری اسلامی ميتواندمانند اين 32 سال گذشته بکشد و با اعتقادات مردم بازی کند ؟ مطمئنن که نه!
جمهوری اسلامی از زمانی که زهرا کاظمی در زندان در گذشت؛روزبروز چهرۀ اسلامی خود را از دست ميدهد. مردم از تجاوز ب فرزندانشان در زندانها ميشنوند،مردم از آمدن لبنانيها و فلسطينيها در سرکوب کردنشان شنيدن و ديدن که اين سپاه است که حکومت ميکند به سر کردگی مجتبی خامنه اي.2 طرفدار پرو پا غرص انقلاب مانند دانشجويان و بازاريان معترضند و دگر کسی از اعتصاب نميترسد و از مهر ماه به بعد عمومی ميشود.ميبينيد که بعد مرگ زهرا کاظمی اين رژيم دارد سقوط ميکند و حرفی از آشتی ملی در کار نيست و جائی برای آشتی ملی نمانده.چمهوری اسلامی با لج و لج بازی به ما تحريم هديه کرده يعنی فقر و گرسنگی و قرض.بدتر هم خواهد شد و مردم عادی از دست فقری که اين جمهوری ننگين و خون آلود آورده بلند خواهند شد.خطاب به هموطنانی که هنوز اميدی به اين جانيان دارند : اينها نميمانند، جامعۀ جهانی اينها را نميخواهند؛ به مردم ايران اين حق را دادند تا خود بلند شن وگرنه مانند عراق ميشوند و سيد علی را از واژبيخونه بيرون ميکشند.برادران پاسدار کسی از مرگ شما اشکی نخواهد ريخت اگر چه با اعمال انتحاری مخالفم ولی همين حمله ا. به ما ايرانيان اميد ميدهد.اين 2 جوان حق زيستن داشتن.ولی جواب سنگ کلخ است. از حمايت از اين جانيان بيسواد، بی بهداشت که نميخواهند از مغزشان استفاده کنند و برايشان سخت است تا چرکهای تنشان را بشورند دست بکشيد.ايران را مانند افغانستان نکنيد قدرتهای غربی اتحاد ج. شوروی را از پا درآوردند شما سرمايه اتان يک آفتابه است.اميدوارم اين چند خط کمک کند تا ببينيد که جمهوری خونين جمهوری اسلامی عاقبتی ندارد.
لطفاً جناب بلوچ گرامی، نظر خود را در رابطه با این نوشته و لینک ارسالی به بالاترین بیان بفرمایند. تقریباً نوشتهای در فاز نوشته شما اما از جنبههای دیگر است.
دوستان گرامی! بلوچ و بلوچستان را تنها رها نکنید، ایران فقط تهران نیست:
http://balatarin.com/permlink/2010/7/16/2122854
ناشناس عزیز با سلام و درود. ممنونم که زمانی محبت اتان شامل حال سیستان می شد. خوشبختانه ما در قسمت سیستان مشکلاتمان کمتر است. مشکلات عمده در قسمت بلوچستان است آنهم به خاطر سیاست های غلط دولت مرکزی و سپردن کارها به دست افراد نا لایق. دولت مرکزی در انتخاب مسئول برای ادارات سیستان بلوچستان بیشتر به مکتبی بودن و درصد ذوب در ولایت بودن افراد عمل می کند و این فقط یک وجب از تاریکی است. خیلی متأسفم که شما چنان ناراحت شده اید که حالا حق می دهید هر بلایی سر مردم سیستان و بلوچستان بیاید. آنچه من نوشته ام اگر با دقت بیشتر و خشم کمتری بخوانید فکر نمی کنم جملات کودکانه ای باشد، ولی احتمال دارد شما از شدت ناراحتی قصد داشته اید مرا تحقیر کنید. نمی دانم این وسط چرا از من خشمگین هستید. من ابداً هیچ جنایتی را که در آن خون افراد ریخته می شود تایید نمی کنم. دقت فرمودید که حتی ننوشتم بیگناه. چون از نظر من گناه کار و بی گناه نباید کشته شوند. بشر هر گز در مقامی نیست که در مورد مردن یا نمردن فرد دیگری تصمیم بگیرد. چه رسد به اقداماتی که کشتار دسته جمعی و انفجار همراه داشته باشد. بشر از راه کشتم هرگز به صلح نرسیده صلح همیشه روی میز و با مذاکره به دست آمده. من حتی مخالف اعدام هستم و هرگز سرنوشتی را که صدام داشت برای او قبول ندارم و آنرا نه برای خامنه ای و نه برای هیچکدام از جانیان دیگر مملکت آرزو نمی کنم. پس می بینید برداشتتان درست نیست که من در تلاشم که در کشتار مردم شرکت کنم. آرزو دارم خدا با همه ما باشد اما نه با طنز و تمسخر با آرزویی قلبی. ما ایرانی هستیم. هموطن هستیم. انسان هستیم. پدر و مادر و برادر و خواهر و… و آرزو داریم. میخواهیم چند سال عمر را زندگی کنیم و لذت ببریم. رهبران را ما انتخاب می کنیم تا چنین شرایطی بوجود بیاورند. تا عقلای ما باشند و برای بهتر زیستن ما قانون وضع کنند و بر اجرای آن قوانین انسانی نظارت کنند. تا قانون را آنقدر دستکاری کنند تا من و تو و او و ما و شما و ایشان در آن جا بگیرد نه اینکه ما را به جان هم بیندازد و ببرد و بچیند و مفسد فی الارض بکند تا در قانون عهد دقیانوس غیر انسانی آنها جا بگیریم. امیدوارم تجدید نظر بفرمایید و با دقت بیشتر مسائل ایران و استانهایش را بنگرید و باز هم استان ما را مورد توجه خود قرار دهید. فرد فرد ما به هم احتیاج داریم تا عشق را به جای مرگ بنشانیم. با مهر و احترام فراوان
درووووود بر بلوچ عزیز
جندالله و حزب الله دو روی یک سکه اند هردوی اینها واعظان مرگند هردو برادر کشند بقول شاملو:
((..وانگاه قرار گذاشتند که ما برادرانمان همدیگر را بکشیم و
این
کوتاه ترین راه وصول به بهشت بود))
انکه به خود کمربند انفجاری میبندد تا برادر خود را بکشد میخواهد از راه میانبر به بهشت برسد..
این راه مبارزه نیست …
چقدر از این اسامی که نام الله را یدک میکشند متنفرم اینان دشمنان مردم ایرانند مثل علفهای هرزی میمانند که همه جا …………
سلام ناشناس!، پدر مردم را همین ناشناس ها در آورده اند، همانهایی که از قم بلند شدند و از ک گ ب فارغ التحصیل شدند! هیچ وقت هم قیافشونو ندیدیم! مگر در وقت شکنجه! بازم دمت گرم که زمانی به ما حق میدادی، روز پاسدار بر تو مبارک.
زمانی نسبت به نقص ها در سیستان به شما حق می دادم اما حالا حقا که هر بلایی به سرتان بیاورند حق دارند.
چنین جملات کودکانه ای هم نمی توانند جنایت های کثیفی مثل این را توجیه کنند. اما شما تلاش تان را در شراکت در کشتار مردم بیچاره بکنید…
خدا با شماست!!
بلوچ نازنین با تمام وجود احساست را به خلق و سرزمین محبوب و مظلومت درک میکنم دوست عزیز ایمان داشته باش که آتش افروزان گریبانشان گرفته خواهد شد.
بادرودفراوان به استاد عبدالقادر گرامی
دوستان بایددید که علل و زمینه های چنین پدیده هایی در جامعه بلوچستان چیست؟
مگر نه آنکه در طول تاریخ هر کجا تبعیض، ظلم و بی عدالتی بوده طغیان اجتماعی هم بدنبال داشته: بنگریم تاریخ را از سیسیل ایتالیا تا آمریکای لاتین و دیگر نقاط دنیا.
چرا دنیانمی گویداز وقتی که بلوچ در خانه خویش به بردگی گمارده میشود و از حداقل حقوق انسانی و مدنی بی بهره است و هر آنچه که هست باید برای اقلیتی فارس در بلوچستان باشد.
در رژیم گذشته هر چه شد و هر چه کردند با بلوچ و بلوچستان به کنار، ولی به که باید گفت که در حکومت عدل علی با هواپیماهای جنگنده بر روستاهای شمال بلوچستان در دهه 60 از آسمان بمب ریختند و در زمین نیز مردان را قتل عام و زنان و کودکان بلوچ را درون کامیونهای کمپرسی جای داده و در نصرت آباد تخلیه میکردند. به که باید گفت درد و زخمی که ماموران نایب امام زمان با تجاوز به زنان و دختران بلوچ در آن روزها به قلب ملت بلوچ نشاندند؟
به کدام محکمه باید بردبمباران روستای گورناک را و مرگ وآوارگی مردم بی پناهش را؟
یادمان نرفته تفرقه افکنی نمایندگان آقا بین طوایف بلوچ را ومسلح کردن هر کدام از طوایف درگیر،یکی را سپاه و دیگری را نیروی انتظامی و تحریک به برادرکشی.
به کجا باید پناه برد از تبعیض و بی عدالتی در نحوه استخدام ادارات دولتی؟
آری همه اینها که گفتم و بسیاری دیگر که مجال گفتنش نیست در این نوشتار موجز همه از بلوچستان است، استانی از ایران، از حکومت عدل علی.
و اینچنین است که از متن این همه، افرادی بر می خیزند که داد خویش و ملت خویش ستانند و کم هم نبوده اند در طول تاریخ بلوچستان.
واما:
واما از آنجا که همواره راه بر هر چه شیوه مسالمت آمیز بسته بوده در این خطّه، به ناگزیر این اعتراض ها به سمت و سوی خشونت آمیز و مسلحانه کشیده شده است.
آری من هم خشونت و ترور را هر کجا و از سوی هر که باشد محکوم می کنم، ولی مگر نبودند دانشجو و دانش آموزان بلوچ در دهه 60 که خواستار حل مشکلات از طریق مسالمت آمیز و مدنی بودند ولی چه شد نتیجه؟ تعداد زیادشان به جوخه های دار سپرده شدند و تعداد بیشتری جلای وطن کردند.
مگر همین عبدالمالک ریگی سال گذشته رسما اعلام نکرد که حاضر است سلاح بر زمین نهد و شیوه مدنی و سیاسی پیش گیرد و حتی در همین آخرین ویدیو که جهان نظاره کرد روی این مساله تاکید کرد.
آری هموطنان غیر بلوچ و فارس، آری این است حکایت بلوچ و بلوچستان: حکایتی مجمل که تو خود باید بخوانی از آن حدیث مفصل را.
خ.آ. دومینگوئز
[email protected]
هیچ چیز جز ابراز ترس و تاسف ندارم.چطور من فارس و دوست بلوچ و کرد و سنی وعرب و… من را مثل گوسفند به دنبال اهداف کثیفشان می کشانند.دیشب کانال 3 جمهوری اسلامی داشت فیلم سینمایی مبارزات ماندلا را پخش می کرد(چرا؟!)این دست حکومت ها همیشه گره های مخالف را به ورطه خشونت می کشانند و همیشه خشونت از کنترل خارج می شود و همه را به کام خودش می کشد.
با درود به مردم ستم ديده سيستان و بلوچستان و سنگسر !
عکس اين دو جوان مرا جگر خون کرد.کاش همه ميدانستند که مجتبی خامنه اي،بجای ضحاک تصميم ميگيرد، کاش همه ميدانستند اين زندگيها در آرزوی آزادي بودند.جمهوری اسلامی حمله انتحاری را اختراع کرد و مانند بهرام گور، خود حالا در گور افتاده است.دگر راه برگشت برای اين جنايتکاران نيست يا ميکشند و يا کشته ميشوند من معتقدم بايد ملت ايران مجتبی خامنه ای را از پشت پردۀ اين جنايات بيرون بکشند و هدفربگيرند.خامنه ای خود از داغ غم او ميميرد.برادران و خواهران بلوچ مردم ايران در اين غم با شما همدردی ميکنند, بدانيد حالا که نااميدوارانه به دور دستهای اين راه نگاه ميکنيم آزادی نزديک است.کی ميتونست فکرش را بکند که رژيم با اون همه هارت و پورت به گوشه ای منزوی شده و ديری نخواهد پائيد که سيد علی مانند ماهی دودی در زير آفتاب به طناب آويزان شود.
بد نيست نگاهي شود به مصاحبه دکتر عبدالستار دوشوکي که قبل از اين حرکت انجام شده است
آقای دوشوکی واکنش سازمان های بین الملی و مدافع حقوق بشر در قبال تشدید اعدام ها در بلوچستان چگونه و در چه سطحی بوده است؟
بدون آنکه از شخص سازمان مشخصی اسم ببرم باید بگویم متاسفانه عموم شخصیت ها و سازمان های حقوق بشری به علت مسائل و مشکلاتی که در بلوچستان جاری است تقریبا سکوت اختیار کرده اند. در گذشته بسیاری از این افراد بر این عقیده بودند که مسائل بلوچستان و نقض حقوق بشر نشات گرفته از مقوله قاچاق و اشرار در منطقه می باشد؛ این دیدگاه تا کنون نیز، اگر چه کمرنگ تر، وجود دارد. وجود چنین ذهنیتی نسبت به مردم بلوچ قبل از هر چیز معلول تبلیغاتی است که جمهوری اسلامی در طول سی سال گذشته از کانال های آموزشی و رسانه ی به ترویج آن پرداخته است. باز هم تاکید می کنم بنا به دلایلی که به آنها اشاره کردم، سازمانها و شخصیت های حقوق بشری در داخل و خارج از ایران در مورد مساله بلوچستان بسیار کم فعالیت کرده اند و می شود گفت هیچ عکس العملی در قبال جنایاتی که در حق بلوچ ها انجام می شود نداشته اند. همین نکته نیز باعث می شود که احساس محرومیت و تبعیض مزمن در میان مردم بلوچستان باز تولید شود. مردم بلوچستان وقتی می بینند نه از سوی جمهوری اسلامی و نه از سوی افکار عمومی ایران و فعالان برون مرزی ایرانی حقوق بشر حمایت نمی شوند، احساس تبعض در آنها به مراتب بیشتر از گذشته می شود.
http://www.pahra.blogsky.com/1389/04/11/post-17817/
بد نيست نگاهي شود به مصاحبه دکتر عبدالستار دوشوکي که قبل از اين حرکت انجام شده است
واکنش افکار عمومی مردم بلوچستان نسبت به این اعدام ها چگونه و در چه سطحی بوده است؟ پس از اعدام ها آیا احتمال نا آرام شدن این مناطق و عملیات انقام جویانه از سوی جندالله وجود دارد؟
درسیستان و بلوچستان یک جو بسیار سنگین امنیتی و اطلاعاتی حاکم است. به همین دلیل احتمال بروز جنبش ها و حرکت های مسالمت آمیز مردمی در این منطقه بسیار پایین است، زیرا هزینه آن برای مردم عادی خیلی بالا است. اما در طول سه هفته اخیر و به دنبال اعدام عبدالمالک ریگی شاهد این بوده ایم که گروه های متعددی در شهرهایی مثل زاهدان به یک سری عملیات مسلحانه در داخل شهرها دست زده اند که از جملهی آنها می توان به کشتن مامورین یا راننده های تاکسی غیر بومی اشاره کرد. از سوی دیگر گروه های مختلفی از جمله "لشکر مالک" و "فدائیان عمر" و غیره اعلام موجودیت کرده اند، همین امر باعث هر چه بیشتر امنیتی شدن منطقه شده است. بنابراین اگر واکنشی هم در بلوچستان وجود داشته به علت بستری که جمهوری اسلامی در منطقه فراهم کرده است، عموما از طریق عملیاتهای خشونت آمیز و مسلحانه خواهد بود. البته رهبران مذهبی بلوچستان همیشه این اعتراضات را از تنها تریبون موجود، یعنی از طریق خطبه ها نماز جمعه محکوم نموده اند. به طور کلی مردم بلوچ کاملا با اعدام ها مخالف هستند. دلیل آن مشخص است. جمهوری اسلامی سالهاست ادعا می کند که مردم بلوچستان همراه حاکمیت هستند. اما اگر به آمارهای دولتی نگاه کنیم می بینیم بیانگر واقعیتی در بلوچستان است که مشخص می کند آرایش نیروها به چه صورت است. وقتی صدها نفر از جوانان بلوچ به عنوان هوادار یا اعضای جندالله بازداشت می شوند، وقتی 300 نفر از آنها برطبق ادعای رئیس کل دادگستری استان از جندالله جدا می شوندو تقاضای بخشش می کنند، وقتی هر هفته چندین نفر اعدام می شوند و بر طبق گفته آقای شهریاری نماینده زاهدان در مجلس حدود 700 نفر از عمدتا جوانهای طرفدار و اعضای جندالله در زندان هستند و منتظر حکم اعدام اند، چطور می توان ادعا کرد که مردم بلوچستان با و یاهمراه دولت هستند. به هر حال این جوان ها از فرزندان مردم بلوچستان هستند و تنها راهی که بتوانند عقیده خودشان را ابراز کنند مخالفت شدید و مسلحانه بر علیه جمهوری اسلامی است، این در حالیست که به طور مسلم می دانند در صورت دستگیری شکنجه، زندان و اعدام خواهند شد. به عقیده من مردم بلوچستان با خشونت مخالف هستند و خود بنده و فعالان نیز بارها بر این نکته تاکید کرده ایم که خشونت راه حل مسایل بلوچستان نیست. ما قصد توجیه خشونت را نداریم اما از یک دیدگاه تحلیلی می بینیم که مبلغ و مروج اصلی این خشونت جمهوری اسلامی است و بر طبق گفته های جندالله آنها نیز با خشونت موافق نیستند اما هیچ راه حلی جز مقابله به مثل در جمهوری اسلامی و عملیات قهر آمیز ندارند و به همین دلیل عملیات مسلحانه را به عنوان یک دفاع اجتناب ناپذیر(به قول جندالله) نه به عنوان یک استراتیژی آرمانگرایانه اتخاذ کرده و بارها هم گفته اند که اگر جمهوری اسلامی اجازه فعالیت مدنی را به مردم بلوچستان بدهد، آنها حاضرند اسلحه را زمین بگذارند. ولی متاسفانه جمهوری اسلامی جز توسل به خشونت راه دیگری را در اختیار خود و مردم بلوچستان قرار نداده است. مبارزه مسلحانه به ضرر مردم و در راستای تقویت توسعه نیافتگی در این منطقه می باشد. صدها میلیادر تومان در بلوچستان در شرایطی صرف مسائل امنیتی می شود که مردم این منطقه در فقر شدیدی به سر می برند. در حالی که مردم بلوچ از هر گونه امکانات بهداشتی، مسکونی، اقتصادی و فرهنگی محروم هستند، دولت صدها میلیارد تومان صرف خندق ها، دیوارها و سیم های خاردار مرزی می کند. بنابراین تا دولت سیاست های خودش را در بلوچستان تغییر ندهد، نسلی که در بلوچستان با کمال تاسف به مشی مسلحانه روی می آورند، نسلی است که در جمهوری اسلامی و پس از انقلاب متولد شده اند و محصول همان زمان و مکان هستند و تا زمانی که عملکرد حاکمیت در بلوچستان اینگونه باشد، جوان ها نیز به سمت مبارزات خشونت آمیز سوق داده میشوند. وضعت بلوچستان به گونه ایست که حتی انتقاد هایی از سوی مردم متوجه فعالان حقوق بشر بلوچ در خارج از کشور میشود. به دلایلی که به آن اشاره شد افکار عمومی بلوچستان مبارزه مسالمت آمیز را غیر ممکن می دانند.
http://www.pahra.blogsky.com/1389/04/11/post-17817/
سلام
استاد گرامي شما و مردم بلوچ بدرستي به علت اصلي اين مشکلات اشاره ميکنيد
اگر حمايتي از دوستان هموطن فقط در هنگامه حرکت هاي دقاعي مردم بيدار ميشوند و در هنگام جنايات رژيم ترجيح ميدهند که چشمانشان را ببندند وسريع رد شوند اميدوارم اين شما را دلگير نکند حداقل مردم بلوچي که به وبلاگ شما سر ميزنند شما را حمايت ميکنند
شمي شاگرد
درود به بلوچ عزیز و به امید پیروزی آزادیخواهان بر ددان و دیوانی که سالهاست بر مملکت ما سایه افکنده اند.
مسبب همه این جنایات جز جمهوری کریه اسلامی و سردمدارانش کس دیگری نیست.
به امید پیروزی