امروز روز معلم است. از نامه شما به حضرت رهبر و بلایی که سر شما در آورد با خبریم اما این درست که شما معلم بودید ولی دایی ما که نبودید. فرزاد کمانگر هم دایی ما نیست، گیرم که معلم باشد و در صف اعدام ایستاده باشد. عجالتاً ما هر کدام کشته خود را تشیع جنازه میکنیم و کاری به درد همسایه نداریم. شما اگر سبز بودید سبزها و اگر قرمز بودید قرمزها و اگر بلوچ بودید من شما را حلوا حلوا میکردم. مکتبی هم اگر بودید نه تنها حضرت رهبر نکشته بودتان بلکه امروز با آن قلم و زبانی که ماشاء الله شما داشتید معلم نمونهای بودید که بغل صندلی آقا روی تشکچه نشسته بودید. البته روز معلم آدم باید این حرفها را بگذارد کنار. حالا که آقا، معلم نمونه انتخاب میکند من که در نکشتن از آقا آقاترم ای کشته ترا انتخاب میکنم تا از چهرهی سرشناس مردنت استفاده کرده گلی به گمنامی معلمان پر درد کشورم تقدیم کنم.
نوشته ای زیبا و غمگین است . بسیار زیبا
مرسی از این متن زیبا.
بيچاره آنانی که پول نداشتن برای فرار دورتر روند. افغانها به ايران، ايرانيان به عراق و ترکيه ! بيچاره آنان که در پناه صدام احساس امنيتی ميکردند! همزبانان گرامی قانون اعدام همه جا حذف شده جز در امريکای شمالی و آسيا و در آسيا هم در کشورهای مسلمان ! هر اعدام دل زمين و آسمان را بدرد ميآورد! بقول شاعر شيرين سخن سعدی : چو غضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار! در برابر هر اعدام که بدستور برادران منحوس لاريجانی و کفتاره تاريخ خامنه ای انجام ميشود در برابر سفارتخانه های ايران با طناب و شمع گرد آئيد. ديروز ما بوديم، امروز افغانها و فردا سنيهای عراق يا کردان ترکيه. بايد داد بزنيد تا ندايمان را شايد خدا بشنود. سازمانهای حقوق بشر اروپائی هميشه شرکت کرده اند در اين افراد مسيحيانی چو مريم وجود دارد.
نه به اعدام دو جوان ايرانی ! نه به اعدام افغانها! برادران افغان بايد صدايتان را بلندتر کنيد. سرنگون باد خانوادۀ مجتبی خامنه اي! سرنگون باد خانوادۀ پروين احمدينژاد! سرنگون باد برادران لاريجاني! ننگ خدا بر عراقی پناهنده در ايران نقدي! زنده باد آزادي در سرتاسر خاورميانه مسلمان!