یه حاجی بود سه تا زن داشت، یکیش چک بی محل حاجی را به عنوان شخص دوم امضا کرده بود، برده بودنش زندان یکیش رفته بود سفر برای شیش ماه دوره آشپزی و در زمان برگشت، هواپیمای توپلوفشان، نقص فنی پیدا کرده و برگشتنش به تاخیر افتاده بود یکیشم درد لاعلاجی گرفته بود به نام "خسته گی از ریخت و قیافهء پشمالو حاجی" حاجی از این همه بد بیاری، خودکارش را رها کرد و خود نویسش را برداشت و شروع کرد به نوشتن لایه ءِ جدید خانواده
خدا زنها رو از دست این حاجی ها نجات بده
بی نظیری مهران…
یه حاجی بود سه تا زن داشت،
یکیش چک بی محل حاجی را به عنوان شخص دوم امضا کرده بود، برده بودنش زندان
یکیش رفته بود سفر برای شیش ماه دوره آشپزی و در زمان برگشت، هواپیمای توپلوفشان، نقص فنی پیدا کرده و برگشتنش به تاخیر افتاده بود
یکیشم درد لاعلاجی گرفته بود به نام "خسته گی از ریخت و قیافهء پشمالو حاجی"
حاجی از این همه بد بیاری، خودکارش را رها کرد و خود نویسش را برداشت و شروع کرد به نوشتن لایه ءِ جدید خانواده