Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

سقوط

August - 18 - 2009

شخصی در بالای ساختمانی مرتفع از میله‌ای آویزان است. عده‌ای در پایین ساختمان جمع هستند و مرتب به شخص یاد آوری می‌کنند که باید مقاومت کند. او می‌داند که سقوط از آن ارتفاع یعنی چه. با اینکه صدای همه را می‌شنود، حوا سش آنقدر جمع هست که برای صرفه جویی درانرژی حتی جواب یکی را هم ندهد.
یکی از پایین داد می‌زند که:
– باورت را از دست نده، باید به خودت اطمینان داشته باشی.
این تذکر با همه‌ی خوبیش کاملا بیفایده است. شخص قبل از شنیدن این توصیه هم هر دو دستش را به دور میله قلاب کرده. شرایط کاملا او را ترسانده. پایینی‌ها نمی‌دانند، اما او همانجا که اصلا جایی برای هیچ کاری جز نگرانی نیست، ازسنگینی بدن خود قفلی ساخته است.
یکی از پایین داد می‌زند:
– ایمان داشته باش، خدا بزرگ است.
شخص آنرا می‌شنود، و حتی در دلش می‌گوید: یا خدای بزرگ.
مرد باورش را از دست نداده. به خودش اطمینان دارد، ولی می‌داند سقوط یعنی نیستی. بیشتر از هر زمان دیگر ایمان دارد که خداوند قادر است هر کاری بکند. ولی دستهایش دارند بی ایمانی می‌کنند.
شخص برای اولین بار داد می‌زند:
– دیگه نمیشه، من دارم می‌افتم!
و همه از پایین داد می‌زنند که باید مقاومت کند. حتی یکی عصبانی می‌شود و داد می‌زند که بچه نیست وبا تشر می‌گوید:
– دارم می‌افتم یعنی چه؟ خودتو محکم نگهدار.
شخص با تمام قوا به دستهایش دستور می‌دهد که دست از نفهمی بردارند ومحکم به میله بچسبند. اما این دستور را عصبها تا سر شانه می‌برند واز آنجا به بعد پاسخی نمی‌آید.
دستها دست از کار کشیده‌اند. شخص نمی‌تواند با آنها ارتباط برقرارکند. حالا فقط قفلی که سنگینی بدن شخص با استفاده ازنیروی جاذبه ساخته انگشتهای درهم قلاب شده را به میله چسبانده است.
شخص دیگر گوش نمی‌دهد. شاید هم درستش این است که نوشته شود، گوش شخص دیگر نمی‌شنود. اینجاست که شخص از اشخاص جدا می‌شود.
خودش هم حس نکرد که کی قفل دستهایش شکست.
از پایین هر کس به فراخور دانش خود اظهار ناراحتی می‌کند. یکی حتی با فحش دادن به شخص، غم عمیق خود را از سقوطش بیان می‌کند. گر چه قلبش چنان می‌زند که چه بسا قبل از سقوط کامل به مرگش بینجامد، اما هوشش هنوز سر جاست. با خودش می‌گوید:
– شاید اگر یکی از اینهایی که از پایین حرف می‌‌زدند بفکر چاره بودند، من سقوط نمی‌کردم.
پایان این داستان را در صفحه‌ی حوادث فردا بخوانید.


One Response to “سقوط”

  1. Anonymous says:

    بسیار جالب بود…من اینو یک جورهایی به احساسات خودم ربطش دادم و جوابهایی که دیگران در رابطه با سوالهای من دادند که هیچ کدام جواب نبودند!! حدس میزنم طرف هر کی هست یا بوده کاری رو که فکر میکرده درسته میکنه..خیلیها میگن لحظه آخر خیلی ها پشیمون میشن ولی به هر حال کاری رو که فکر میکنه درسته رو کرده.

Leave a Reply



VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!