Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

15 Responses to “تایپ کردن مشکل است، به روز نکردن سخت”

1. Anonymous says:

   08/12/2009 at 12:41 am

   I have been a fan and a reader of your weblog for a long time but this is the first time I'm writing a comment.

   I just popped up to say I love you and wish you a long, healthy, and happy life.

   Stay for us, forever.

2. Anonymous says:

   08/11/2009 at 6:10 am

   انشااالله زودتر دوراه بیه.. می دل په ته تنگ بوته براس.. ما هر روچ تی وبلاگا سر جنین..

3. Anonymous says:

   08/10/2009 at 11:55 am

   ما هم سپاسگزاریم که شما خوب هستید.
   چه عکس قشنگی هم گذاشتید و البته شنیدن صدای شما با همون طنز که در نوشته های شما هست نشانه بهتریه.
   همیشه سلامت باشید.

   خانمی

4. مانی خان says:

   08/10/2009 at 7:37 am

   خوشحالم که امدی نگفتم در بهشت قبولت نمیکنند باور نکردی

5. شستونی بلوچ says:

   08/09/2009 at 9:01 pm

   دوستئین براس منتگ مبئ
   سک دلپریشان تون، بلئ شمئ وانگ و اشگنگا دلوش بوتون. امئیت انت که هر وهد جور و سلامت باتئ. وتی جاندراهی گئیشتر خیال کن.
   وشنام و سلامت باتئ
   شستونی بلوچ
   بلوچی نام و نشان

6. Jamal says:

   08/09/2009 at 5:59 pm

   جملات بالا بند ٥ از مقاله اخیر برادر عزیزمان اکبر گنجی میباشد. بنده چون از ایام شباب آرزوی نوشتن سخنرانی های اعلیحضرت همایونی و بعد از آنهم نوشتن سخنرانیهای رهبران نظام گل و بلبل اسلامی را داشته ام، در این رابطه سخنرانی زیر را برای رهبر معظم و دایم و غیر قابل تغییر تنظیم نموده ام که انشاالله مورد قبول واقع شوذ:

   مریدان من، لشکر یان اسلام، سربازان گمنام امام زمان، جندالله من، یکی از دشمنان بنده اخیرا از قول من نقل قول کرده که به شما عزیران گفته ام که هرگونه تغيير و تحولی به مجازات و اعدام همه ی شما منجر خواهد شد. بقای شما در سرکوب مداوم است، پس بزنيد و بکشيد تا زندگی کنيد و از منافع رژيم سود بريد. اخیرا به من اطلاع داده شده که دشمنان نادان ما از همین حالا قصد لغو مجازات اعدام را دارند. خدا را شکر که این خبر را از هم اکنون اعلام کرده اند تا ما تکلیفمان با خودمان روشن شود. خدا را شکر که این خبر را محرمانه نگه نداشتند که دست و دل شما برادران و خواهران در هنگام شکنجه و تجاوز و کشتار یک ذره بلرزه. پس بکشید تا توانید به بازوی خویش که اگر نظام ما ماند سعی شما بود در ترازوی خویش و اگر ما رفتنی شدیم که احدی از گل نازکتر به شما نخواهد گفت. والسلام و علی و من التبع الهدا

7. حسین . امیریه says:

   08/09/2009 at 1:51 pm

   بلوچ عزیز پیوسته تندرست و شاد و سبز باشی .

8. Anonymous says:

   08/09/2009 at 10:47 am

   خيلي خوشحال شدم برگشتید

9. علی says:

   08/09/2009 at 9:02 am

   آقای بلوچ عزیز… امیدواریم که هر چه زودتر سینه جوش بخورد و روزانه از حضور شما استفاده کنیم.
   درود بر شما و پایدار باشید… خوشحالم که صدای خوبتان راشنیدم..
   در مورد بازی اعترافی چنین بازی به راه افتاده وبسایتی است که خیلی ها مشغول اعتراف هستند: با عنوان دیکتاتور اعترافات مرا تماشا کن
   http://watchmeconfess.wordpress.com/
   درود بر شما

10. Anonymous says:

    08/09/2009 at 7:58 am

    سلام

    وش یهته په سلامتیا انشا,الله پدا هم بنویس په ما شه مشمی ملک و دگارا
    ما یعقوب زیاد دارین بله باید اشان هوتی راها بزانه شما مستران باید ای راها نشان دیت

    په رخصت

11. mehrdad says:

    08/09/2009 at 5:35 am

    عبدالقادر عزیز. شما خوانندگان خاموش چون من زیاد دارید. به خاطر ماهم که شده لگدی محکمتر به ناملایمات بزنید. امثال شما برای مملکت ما نعمتند، امیدوارم این نعمات از ما تشنگان کسب شعور دریغ نگردد.
    همیشه برقرار و پاینده باشی

12. ایرج says:

    08/09/2009 at 2:25 am

    قادر جان بلوچ: با سلام و یک نخود شرمندگی ویک اقیانوس خوشحالی و سرور، یکی دوروزی بود که سرنزده بودم.آلان که آمدم هم صدایت را شنیدیم و هم خبر را خواندم. خوشحالم که بخیر گذشت البته پیش خودت بماند عمل قلب تازگی ها مثل این که مد شده .یعنی آن موقع که من عمل کردم- نه دو تا رگ- من برای تعویض دو تا رگ تا دواخانه هم نمی روم تا چه رسد بروم به بیمارستان- 4تا رگ بی صاحب بسته بود. باز پیش خودت بماند از همان موقع من ار دین و آئین برگشتم یعنی نشستم و با خدا کمی حرف زدم که بابام جان چه عدلی چه کشکی! یعنی چی آن چه که باید گشاد باشد تنگ می شود و آن جاهائی که باید تنگ باشد گشاد می شود! بعد دیدم اسماعیل نوری علا، اسماعیل خوئی، هادی خرسندی هم از من تاسی کرده و عمل کردند. ولی « رئیس سنی»- از زمان عمل به بعد- فکر می کنم هنوز منم. برای این که این طور نشود که بعد تنبلی بکنی و بیندازی سرقلب بندزده باید به اطلاع مبارکت برسانم که من این بند را 22.5 سال پیش زدم( فوریه 1987) و الان هم هنوز نو، نوام. مثل خودت. پس چند تا نکته برای یادآوری، این چند هفته که بگذردو استخوان جوش بخورد از اولش هم بهتر می شوی. مبادا فکر بکنی عطسه بکنی ممکن است رگها وا بشود یا استخوان سینه دهن باز کند و دل آدم غلفتی بیفتد بیرون. نه از این خبرها نیست.پا هم مسئله ای ندارد- درسش را بلد نیستم که این رگ اضافی آنجا چه می کند ولی آن رگ اضافی است- حسن اش این است که من و تو و دوستانی که اسمشان را آورده ام را کسی نمی تواند به « بی رگی» متهم بکند. نشان به آن نشان که از پای مان رگ درآوردند و لوله کشی دور قلب مان را مرمت کردند. وقتی دردهای جراحی کمی کمتر شد حالت خیلی خوب می شود- مبادا، مبادا قادرجان شیرشده و ناپرهیزی بکنی- یعنی مواظب خودت نباشی. آقای من ما هنوز به تو نیازمندیم. زبانت ونکته سنجی هایت را لازم داریم. با توسراین نیاز ما بحث هم نمی کنیم- خلاص. تخفیف بی تخفیف. یادت باشد که اگرچه مشکل به مقدار زیادی حل می شود ولی ریشه فساد- ژن خراب- باقی می ماند. ولی هنوز خیلی کار داریم و به همین خاطر باید بیشتر از همیشه مواظب جسم و جانمان باشیم. اگر بچه خوبی باشی وهوای خودت را داشته باشی قول می دهم که وقتی با هم رفتیم ایران تو را ببرم زیر قله دماوند- آنور شهردماوند- و بعد مثل یک بلبل مازندرانی شعرهای مازندرانی برایت دکلمه کنم…
    با یک دنیا بوس و بغل قادرجان
    با مهر وارادت زیادی که به تو دارم.
    ایرج

13. sarvenaz says:

    08/08/2009 at 11:58 pm

    سلام بلوچ؛ دوست عزیز و همیشه در صحنه ما…

    از شنیدن جزئیات حالت بسیار ناراحت شدم؛ نازنین الان زمان استراحت توست. بهت قول میدم همیشه ١٤ مرداد رو به خاطر بسپارم. با چند روزی تاخیر حتما در مورد یعقوب عزیزمون مینویسم.

    لطفا …لطفا…فقط استراحت کن..و گفتم ما سنگر را حفظ میکنیم.

    میدانم سخت است ولی عزیز جان هر از چند گاهی همینطوری پیامهایت رو میتوانی برسونی.

    دوستت داریم نازنین
    سروناز

14. Anonymous says:

    08/08/2009 at 9:12 pm

    عبدالقادر عزیز
    شادمانم از برگشتنت
    تنت سلامت وسرت سبز باد
    پرویز فرقانی

15. Anonymous says:

    08/08/2009 at 8:46 pm

    baloch nazanin omidvaram har che zodtar haleton khob beshe

    hatman dar rozhaye ati eteraf khodam ra mınevısam va bar roye veblog mıgozaram
    ba sepas
    arash
    http://www.jahanidegar.blogspot.com