خودش میگوید من پنجم و بلافاصله پنج انگشت باز دست کوچولویش را نشان میدهد، اما چهار سال و نیم دارد. دختری کمرو، کم حرف و خجالتی است. یک ماهی رفته بودند ایران. دیر وقتِ شب یا بهتر است بگویم اوایل صبح رسیدهاند. مادرش میگوید به عشق آمدن به مهد کودک نخوابیده. از دیدنش خیلی خوشحالم. به سبک خودم انگشت سبابهام را میبوسم و میگذارم نک دماغش و میگویم: به به. به به. ببین کی اومده. خدای من چقده بزرگ و خوشگل شدی…
کلهاش را میاندازد پایین. زبانش را فشار میدهد زیر لبش و آهسته و با خجالت از آن زیر نگاهم میکند. چشمانش میخندند. خوشحال به نظر میآید. برای آنکه راحت باشد میروم سراغ پسرکی که تلاش دارد به اندازه تازه آمده توجه مرا جلب کند. بچههای دیگر جمع میشوند و دخترک مشغول میشود. بعد از ظهر او آخرین نفر است که برسانمش به خانه.راه که میافتیم میپرسم: خب دختر خوب، بگو ببینم، ایران بهتره یا کانادا؟ جواب نمیدهد. یواشکی از آینه نگاهش میکنم. سرش را پایین انداخته و دارد با انگشتانش بازی میکند. یکی دوبارسئوالم را تکرار میکنم. خجالتی بودنش در تنهایی بیشتر اذیتش میکند. راحتش میگذارم. یک پیچ مانده که برسیم به خانهاشان میگوید: ایران تو خونه خوبه. کانادا بیرون خوبه.
دلتنگیاش/ام، چشمانم را پر میکند از اشک.
تنهایی
July - 8 - 2009
یه بچه 5 ساله چه جمله درستی گفته
مرسی!خیلی زیبا نوشتید…
دمت گرم مخملباف.
درود بر تو فرزند خلف ایران زمین.
یاران دنیا باماست. سخنرانی ۱۷ تیر محسن مخملباف در پارلمان اروپا.
حتما ببینید. روحیه می گیرید وقتی ببینید چنین رسا فریاد مردم ایران را به گوش جهانیان می رساند:
http://www.youtube.com/watch?v=wUvzDHb23QU
سلام … نیم وجبی ها هم حتی درک میکنند
فرياد به فرياد بيفزاى، كه وقت است
در يك نفسِ تازه اثرهاست، اثر شو
دمش گرم استاد شهرام ناظری. ترانه ایران کهن برای جنبش ملت ایران. حتما ببینید و به دیگران هم توصیه کنید:
http://www.youtube.com/watch?v=5UIAvggGI30
—-
اى خشمِ به جان تاخته، توفانِ شرر شو
اى بغضِ گل انداخته، فريادِ خطر شو
اى روىِ برافروخته, خود پرچمِ ره باش
اى مشتِ برافراخته, افراخته ترشو
اى حافظِ جانِ وطن، از خانه برون آى
از خانه برون چيست كه از خويش به در شو
گر شعله فرو ريزد، بشتاب و مينديش
ور تيغ فرو بارد، اى سينه سپر شو
خاكِ پدران است كه دستِ دگران است
هان اى پسرم، خانه نگهدارِ پدر شو
ديوارِ مصيبت كده ىِ حوصله بشكن
شرم آيدم از اين همه صبرِ تو، ظفر شو
تا خود جگرِ روبهكان را بدرانى
چون شير درين بيشه سراپاى،جگر شو
مسپار وطن را به قضا و قدر اى دوست
خود بر سرِ آن، تن به قضا داده، قدر شو
فرياد به فرياد بيفزاى، كه وقت است
در يك نفسِ تازه اثرهاست، اثر شو
ايرانىِ آزاده! جهان چشم به راه است
ايران ِكهن در خطر افتاده، خبر شو
مشتى خس و خارند، به يك شعله بسوزان
بر ظلمتِ اين شامِ سيه فام، سحر شو!