فیلمهای اجلاس دوربان و پرتاب دماغ دلقک به پرزیدنت احمدینژاد و هو کردنهای ممتد به او را که دیدید. خروج دسته جمعی رهبران کشورها را هم که ملاحظه فرمودید. خوب در ایران از این خبرها نیست. همه منتظرند که جناب پرزیدنت برگردد و ماجرا را تعریف کند. ایشان هم اگر تعریف کنند چنین خواهند فرمود:
از قبل به ما گفته بودن که یه چیز قرمزی پرت میکنن. محاسبات ما این بود که گوجه هست. گفتم اونش مسئلهای نیست. ولی هو کردن رو نمیشد لاسبیلی رد کرد. من خیلی ناراحت شدم. میدونستم چندین ساله دارن برا این اجلاس کار میکنن و کلی خرج کردن. نمیشد نرفت و خرابش نکرد (هه هه هه هه هه) به منوچهر گفتم: متکی تو چی میگی؟ گفت برو تکیهات باشه به من. تا هو کردن ما اونقدر آدم ورداشتیم که با کف زدن سالن رو بگذاریم رو سرمون. گفتم ما تو مملکت خودمون صلوات میفرستیم اونوقت اینجا کف بزنیم؟ گفت من وزیر امور خارجهام یا تو؟ صلوات برا خارجیها که عربیشون مثل ما خوب نیست مثل هو میمونه! اونوقت فکر میکنن ما هم داریم شما رو هو میکنیم. البته من یک طرح دیگه هم داشتم. میخواستم یک زنبیل گوجه با خودم ببرم. وقتی اونا پرت کردن منم شروع کنم پرت کردن ولی گفتن گوجه واقعاً گرون شده. سیب زمینیها رو هم داده بودیم رفته بود. اینه که با همون طرح دست زدن موافقت کردم ( امیدوارم امام زمان از این گناه من بگذره) .
یک گله کوچولو هم من اینجا بکنم امیدوارم نگذارید به حساب مبارزات انتخاباتی. وقتی ما با این مکافات میریم تو شکم دشمن و تو جلسه مقابله با نژاد پرستی شروع میکنیم نژاد پرستی کردن و تفرقهاندازی. بعد این حاج آقا که خودش هم معممه و مال الیگودرز لرستان هست و ماشین ضد گلوله و محافظ داره و سیصد میلیون تومان هم از جزایری گرفت و تو این سی سال هیچ کاری نکرد حالا چپ و راست نطق میکنه که انقلاب راه میندازه (حالا نمیخوام اسم ببرم) میاد میگه هالوکاست واقعیت داشته دیگه واقعاً آدم چه بکنه. بگذریم پرت شدم از ماجرا خلاصه بعد جلسه هم که همه قهر کرده بودن ولی بحمدلله گروه ما خودش به تنهایی به اندازه کل شرکت کنندهها بود. جاتون خالی رفتیم توی خیابونا. بچهها رو از دور میدیدم. منو به مادراشون نشون میدادن و معلوم بود دارن از آمریکاییها تقلید میکنن به بلوچی میگفتن: محموده. محموده. به متکی گفتم: منوچهر حق اماما بخوره به کمرت که از خیرشون وزیر شدی ولی هنوز اسمت منوچهره. طفلک چیزی نگفت. بهش گفتم میبینی بچهها رو؟ این یعنی عنایت حضرت حق. اونم طفلک که طرح دست زدنش پاتکی بود به حمله دشمن میدوید که به من برسه (من خیلی تند میرفتم که اسرائیلی ها نتونن منو بدزدن. هه هه هه هه هه) میگفت: همینطوره. همینطوره.
کلاً بحمدلله اینجا هم پیروز شدیم. حالا برن هر چی دلشون میخواد بر علیه ایران بکنن.
شرح اجلاس دوربان از زبان پرزیدنت
April - 21 - 2009