زیتون وصیت کرده که اگر دار فانی را وداع گفت در مرثیهاش طنز بنویسیم. من همین حالا این مهم را انجام میدهم تا اگر عزرائیل قبل از تشریف فرمایی ایشان مرا به خواندن غزل خداحافظی وادار کرد زیتون فکر نکند برای شانه خالی کردن از خواهش او، من از دنیا رفتهام.
هوالباقی
زنده یاد زیتون که همه پیله میکردند بدانند پرورده هست یا نه، پستهایش را بسیار میپروراند. او که خود طنز مینوشت و به روی خود نمیآورد به طنزنویسان محبت خاصی داشت. پستهای او که طولانی بودند چنان خواندنی بودند که احتمال دارد نکیر و منکر هم در حال خواندن یکی از پستهایش بدون سئوال و جواب مهر ورودش به آن دنیا را زده باشند. از آنجاییکه او در زمان حیاتش با اسم مستعار مینوشت و همه جا بود و میدید و دیده نمیشد احتمال آنکه پل صراط را هم بدور از چشم آنانیکه آنرا چون تیغ تیز و چون مو باریک میکنند در حال طی کرده باشد که چون دیوار چین پهن و توریستی شده باشد، هست. اگر وبلاگ او را دنبال کرده باشید متوجه خواهید شد که او در برزخ نخواهد ماند و در مسیرش به بهشت سر راه با دوستان فراوانی که در جهنم دارد به سیاق مهربانی این دنیاییاش خوش و بشی خواهد کرد. با توجه به علاقه فراوان و نظم خاصی که در وبلاگ نویسی داشت هیچ شک نکنید اولین زن وبلاگنویس بهشت بشود.
آیا در بهشت هم ضرورتی خواهد دید که به اسم مستعار بنویسد یا نه سئوالی است آن دنیایی که در این دنیا نمیشود به آن پاسخ داد.
بعد التحریر: زیتون گرامی زنده بمان. قهوههای زیادی هست که خوردن دارد.
بلوچ جان مرسی:)
یه کامنت طولانی نوشتم. از ساعت 12 تا چهار صبح چندین بار ارسال کردم نشد.
بستمش دوباره باز کردم.فعلا ببینم این میاد تا بعد