کسی آرش را در خواب دید. پرسید نمیشود بیایی و باز تیری بیندازی و ایران را از چنگال اینها هم برهانی؟
آرش گفت: من ایران را از چنگ افراسیاب بیرون آوردم. حالا افراسیاب خود شمائید. از کجای شما به کجای شما میشود تیر انداخت؟
Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!
سلام
من همیشه نکته گویی شما زیباست.
جناب آقای عبدالقادر خان اندک مدتی است که مشترک بلاگ شما در خوراک خوان هستم و شدیدا مورد پسند آمده … پس با اجازه لینکی از اینجا را در وبلاگم گذاشتم.
سلام عمو قادر
قاط زدی بد. بابا بی خیال از مهد چه خبر. تا بوده ایران همین بوده.Take it
easy
امیر-کره
چوب میزنی ها! خدا شاهده من نای “خوردن” ندارم، نمیشود این سهم ما را هم به ملاحسنی بزنی؟ هرچه باشد جوانتر است و چوبخورش هم ملس! ;-)))
در باب کامنت هم خدا از دهنت بشنود در این لیالی!
همیشه خوش و خرم و سرحال باشی بلوچ نازنین
پویا جان ضمن تبریک به خاطر جایزهای که رادیو شما برنده شد. اگر روی عکس تقه بزنید توضیحات هویدا میشود
دستلاف سر صبح، که از دوتا از طنازان وبلاگشهر باشد ببین تا سر چراغ چه خواهد شد. گرچه همین آفرین و «براوو» خودش سرمایهایست بهر من که کامنت به پستهایم به ندرت به انگشتان یک دست میرسد.
حالا که شما به فکر من بودید با این که کم ندارید اما باز امیدوارم خداوند به برکت جد جد دارها در این لیالی قدر کامنت بارانتان کند.
سلام. موافقم.”از ماست که بر ماست”
راستی این مجسمه کجاست؟
این “براوو”ی ما را هم به آفرین ملاحسنی اضافه کن بلوچ جان! البته چون “خارجیه” یه خرده گرونتر پات درمیاد! 😉
از شوخی گذشته، گل گفتی و دُر سُفتی.
آفرین بر بلوچ عزیز
واقعیت این است که هر وقت هر ایرانی خود یک ارش شد آنوقت نیازی به امدن آرش نخواهیم داشت