Abdol Ghader Balouch – عبدالقادر بلوچ

Official blog of Abdol Ghader Balouch

تمسخر

June - 11 - 2008

تازه از ایران آمده‏اند. کلاس آمادگی می‏رود. دو سه دقیقه‏ای مانده که زنگ بخورد. کنار نرده‏ها دور از در ورودی کلاس نزدیک من ایستاده و با حسرت به همکلاسی‏هایش که جلوی در کلاس بازی می‏کنند نگاه می‏کند. از او می‏خواهم برود و با دوستانش بازی کند. همانطور که به آنها خیره است می‏گوید: هیشکدوم دوستام نیستن. قبل از اینکه حرفی بزنم ادامه می‏دهد: میدونی چیه، آبروم هم پیش اونا رفته! می‏پرسم چرا؟ می‏گوید: همون روز که کفشای صورتیمو پوشیده بودم (دخترونه نیستن ها) ولی جَرِت به همه گفت دخترونن. همه خندیدن.
درجا داستانی می‏سازم: می‏دونی من وقتی سن تو بودم اینطوری شد ولی من پیرهنم صورتی بود. وقتی همه خندیدن من گفتم به شما چه من دوست دارم…حرفمو قطع می‏کند: عمو شما دروغ می‏گین! اونجوری که می‏شه آدم دلش حرف نمی‏شه پر می‏شه از گریه.


One Response to “تمسخر”

  1. فرهاد says:

    در بلاگ نیوز لینک داده شد

Leave a Reply



VIDEO

************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** ************* ************ *********** *************

TAG CLOUD

Activate the Wp-cumulus plugin to see the flash tag clouds!

There is something about me..

    Activate the Flickrss plugin to see the image thumbnails!