این که میگویند خنده بر هر دردی دواست دروغ است. خبر مرگ مادرم را که به من دادند به همین امید برای زن و بچه و دوستان بیشمارم شدم فیلسوف: کسی که به دنیا میآید مرگ خودش را حمل میکند! چه توقع داشتید؟ حضرت محمد، زرتشت، بودا، مختاری، پوینده، فروهرها، زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب و پدر و مادر خوانندگان وبلاگ من بروند، مادر من بماند؟ اما وقتی روی تخت بیمارستان در جواب پرستار که میپرسید تنگی نفس هم دارم نخواسته اشک و آه شدم فهمیدم دوای خیلی از درها گریهی بسیار تلخیست که از نهاد آدم بر میخیزد.
حالا من آمدهام خانه. دکتر میگفت آنچه سر آدم میآید از فشاریست که خود آدم و رژیمی که با آن سر و کار دارد بر آدم وارد میآورد. او نمیدانست رژیمی که از آن حرف میزند رژیم جمهوری اسلامیای است که جداییآفرین و داغ تحمیل کن است.
متشکرم از: فرامرز پورنوروز و مهری عزیز که انگار فرشته نجات من در غربتند. از هادی ابراهیمی و کتی دیلمی که دارند میروند مقام پدر و مادر غربت نشینان ونکوور را پیدا کنند. از محمد آقا علمی و سهیلا خانم که شانههایشان هیچوقت برای تکیه دادن غایب نبوده. از محمود رستمی و فرید عزیز که صمیمیتشان همیشه در کلامشان موج میزند. از مجید میرزایی شاعر با احساس و علی نگهبان ادیب با وقار شهرمان. از بهاره، شراره ، لیلا خسرو پور. از پروانه و رقیه و جواد داغدار ابراهیم رزم آرا. از نیلوفر جان شیدمهر شاعر بسیار با محبت شهرمان. از شعله جان فقیهی شاعر شوخ و انسان . از مهین میلانی نویسنده و نقاد داغدار شهرمان که خود در سوگ مادر نشسته. از شقایق جان محمد علی نویسنده با احساس و مهربان. از مهران پر محبت که کمکهایش تحمل دردم را تسکین داد و مسعود گرامی. از پویا وبلاگنویس جوان و با ادب و احساس و فعال شهر ما. از خانم مینو سبزواری با احساس و بزرگوار. از محمد دوستدار سردبیر نشریه فرهنگ و دوست بسیار گرامیام. از رامین مهجوری سردبیر بسیار فعال نشریه پیوند. از دکتر پیمان وهابزاده گرامی. از دکتر مسعود حسینی ارجمند. از عایشه خانم نارویی بسیار عزیز و گرامی. از شکوه خانم مهربان بانوی گل. از جی لندنی گرامی و با احساس. از استاد درویشپور گرامی. از زیتا جان مهربان. از زلما جان، شاعره پر احساس بلوچ. از محمد شهبخش عزیز. از منصور جان خرسندی شاعر و انسان و دوست گرامی. از میترا، مهتاب، طاهره، شهربانو، مریم دوست داشتنی. از خانم کرمانشاهی مسئول محترم رادیو زن و دوست گرامی. از سهیلا و آرش بسیار مهربان. از خیابانی به بزرگی خیابان شماره یازده. از ملا حسنی طناز. از محمود فرجامی بزرگوار و آزاده. از علی جان اوحدی دوست فرهیخته وبلاگنویس و استاد بزرگوار. از دوست بسیار گرامی اسدجان علیمحمدی و شورای محترم سردبیری بلاگنیوز. از سام الدین ضیایی طناز صاحب نام وبلاگشهر. از رهگذر طناز بسیار مهربان و دوست گرامی. از فرهاد جان حیرانی طناز تقویم تبعید. از رضا بهادر عزیز شاعر آشنا با غربت واژه. از ناصر جان و سایر یزرگوارانی که بدون نام ونشان مرا شرمنده الطاف خود کردند و از تمام عزیزانی که با ایمیل، تلفن و حضوری باعث شدند که زیستن با این تلخی را عادت کنم.
من آمدم
December - 8 - 2007
با سلام به جناب عبدالقادر خان
والا ما چند وقتی بیشتر نیست که اومدیم در وبلاگتون و متاسفانه دیدم داغ دارید گفتیم که هم بهتون تسلیت بگیم و هم آرزوی طول عمر کنیم برای بازماندگانتون.
در ثانی ما خیلی از شما دور نیستیم، همسایتون هستیم در اون دنیا ( از ریگان بم تا بلوچستان راهی نیست )، گفتیم در این دنیا مجازی هم با شما همسایه بشیم واسه همین بر شما لنکیدیم و درخواست همسایگی داریم ازتون اگر که شما هم قبول کنید.
انشاء الله موفق باشید .
هاله جان نازنین می دونی که خیلی دوستت دارم حتی اگر اینها را نمی نوشتی هیچ چیز از ارادتم به تو کم نمی شد قربانت و مواظب خودت و دختر و سهراب و شوهرجانت باش. ما یک استرالیا را داریم و یک هاله ی مهربان را.
قادر عزیزم برایات چندی قبل ایمیلای فرستادم که فکر کردم ممکن است نرسیده باشد چون از آدرسای که در نامههای قدیمات پیدا کردم استفاده کردم. حال که برگشتهای اینجا باز کپیاش میکنم:
قادر نازنین، سلام. از درگذشت مادر نازنینات باخبر شدم و دردی که در غربت تحملاش هزاران بار تلختر و سختتر است. قادر جان برایات آرزوی تحمل و صبوری دارم. فراموش که نمیشود اما امیدوارم با گذشت زمان آرامش تا حدی به تو و خانوادهات برگردد.
در اختیارت هستم اگر هر زمان شانهای خواستی برای تکیه و اشکی.
با مهر فراوان برای تو و همسر نازنین و بچهها.
میبوسمات.
Wed 05 Dec 07 1:33 PM
عزيزئژن براس واجه بلوچ
گون بازئين بژن و افسوسئ ائ جگرسندئين خبرا سهی بوتون. په شما و شمئ لوگئ مردم صبر و جاندراهی لوتئين.
شمئ گمانی شريدار
شستونی بلوچ
بلوچی نام و نشان
khoda biamorzadetesh
آشپز باشی، طناز گرانمایه و استاد و دوست عزیزم از لطفت ممنونم.
رویا جان دوست عزیز و شاعر جوان و پر احساس که همیشه مورد لطفت واقع می شوم از مراحمت ممنون.
پرویز جان فرقانی گرامی برقرار و شاد باشی
تسلیت وهمدردی مرا هم بپذیر
به امید شادی ها
پرویز فرقانی
خیلی متاثر شدم
نمی خوام بگم اخرین غمتون باشه
چون انسان تا وقتی زنده هست با غم ها و شادی های زندگی بزرگ میشه و جلو میره .
اما از خدا صبر و تحمل این فاجعه رو برای شما می خوام .
به امید شادی های بیشتر و زیباتر در زندگیتون .
عبدالقادر عزیز
برایت صبر آرزو دارم و سلامتی
این دو سه روزه سعی کردم ایمیلی از تو بیابم. ناموفق اما، به کامنتدونی وبلاگت پناهنده شدم.
تسليت عمیق من را بپذیر