عمهجان زنگ زده صدایش از خشم میلرزد. میگوید دیدی اتوبوس پاسداران را منفجر کردند و برادران بی گناه را به شهادت رساندند.
میگویم بد شد. این دور تسلسل مرگ باید همینجا قطع شود.
با عصبانیت داد میزند: نه! نظام باید تمام اشرار را اعدام کند.
آهسته که در این شرایط حساس احساساتش جریحه دار نشود میگویم: عمهجان قربانت بروم الهی، پیشنماز که اعدام بکند پسنماز اتوبوس منفجر میکند.
صدای ممتد بوق تلفن نشان میدهد که مرغ عمهجان کماکان یکپا دارد.
انفجار اتوبوس و مرغ عمهجان
February - 15 - 2007
خانم نرگس در متن من هیچکدام از این مسائل رد نشده. نگاه ما اما متفاوت است. وقتی فرهنگی را که شما تشریح کرده اید به زور چماق و ریش و تقدس هزار و چهارصد سال به عقب ببرند سبزه ای را که تشریح فرموده اید به گل هم آراسته خواهد شد.
جناب آقای بلوچ،
حکومت هر جامعه را شهروندان آن تشکیل می دهند. حاکمان از مریخ نیامده اند، بلکه از میان ما هستند، با اخلاق ها، عادت ها و هنجارهای ما.
1. فرض کنیم از همین فردا رژیم اعلام کند “همه خانم ها اجازه دارند، هر جور می خواهند لباس بپوشند”. می دانید چه دعواها و مشاجره هایی در خانه ها راه می افتد؟ “جوان ها اجازه دارند توی خیابان هر کار دوست دارند بکنند”. خیلی از مردم محل عاصی می شوند که چرا این ها را جمع نمی کنند. اجازه دادن به پایین تنه که نفس کشد، فقط مساله حکومتی نیست، به بالاتنه هم. مساله این است که تک تک ما با تنظیم درست روابطمان و توجه به نیازهایمان مشکل داریم، هم جوان ها و هم مسن ترها، هر کس به طریقی. من به این می گویم مشکل فرهنگی، چون ساختار فکری اغلب افراد جامعه چنین است.
2. کشتن کسی برای خاموش کردن کینه ی درونی، برای ادای رسمی، مانع ارتکاب خطایی شدن یا پاسخ به عملی… به ظاهر متفاوت اند. اما از زاویه ای دیگر، این دست زدن به خشونت معمولا در جواب خشونت دیگر، یا در جواب عملی سن که کینه و خشم را درون ما به جوش آورده است، آن قدر که نخواهیم مساله را درست بازبینی کنیم و راه بهتری جوییم؛ اتفاقی است که هر روز در جامعه ما می افتد. ترور و قتل سابقه ای طولانی تر از رژیم فعلی دارد. تا وقتی در ذهن اغلب افراد جامعه پذیرفته شده است، ادامه می یابد. حتا اگر آنها که شما آرزوی حاکمیتشان را دارید به قدرت برسند. این همه گیر بودن تفکر خشونت و قتل را مساله ی فرهنگی می نامم. خیلی ها در کشور ما وقتی مورد ظلم قرار می گیرند، از صمیم قلب خواهان مرگ ظالم هستند. گرچه اگر بر حسب اتفاق خودشان به دیگر ظلمی کنند، قتل را جایز نمی دانند.
3. فرافکنی، چون همه مشکلات را به یک حکومت ربط می دهید. اگر صدها بار هم انقلاب کنید و حکومت عوض کنید، مشکلات هم چنان باقی خواهند ماند. مگر آن که تک تک افراد جامعه دست بردارند از خودخواهی ها و زیاده طلبی ها، تعصب ها، تنبلی ها و … و بخواهند جامعه را آباد کنند. این کار حکومتی نیست. کار اجتماعی و فرهنگی است، تحولی ست که در ذهن و رفتار هر یک از ما رخ باید دهد.
با احترام
نرگس خانم در مورد اینکه این پاسدارها خیلی هایشان امثال برادر و… ما بودند کاملاً با شما موافقم.حتم دارم که خیلی از آنها سربازی و چه بسا آخرین روز سربازیشان بوده. معنی خشم و انتقام یک رفتار فرهنگی است را نفهمیدم تا بپذیرم ریشه ای تر از بازی پیشنماز و پسنماز هست اما حواست را به بلوچستان داشته باش همین روزها یک دویست نفری اعدام خواهد شد که مثل برادران و… من و شما هستند و چه بسا خیلی ها به سن سربازی رسیده یا نرسیده باشند.در اینکه نظرم را سطحی دیده اید که چون رژیم می کشد پس مردم هم می کشند خوب نظر شماست و با هم اختلاف نظر داریم. فرافکنی ساده؟ برای نپرداختن به اصل مسئله؟ اصل مسئله رژیمیست که نه به بالا تنه و نه به پایین تنه اجازه نفس کشیدن می دهد. از قتلهای زنجیرذه ای بگیر بیا تا… اگر رژیم از فردا اعدام را قطع کند حداقل آمار این کشتار در بلوچستان به یک هفتم تقلیل می یابد چرا که هر بلوچی در مقابل هر اعدامی هفت نفر را می کشد این عهدیست که از اول انقلاب کرده اند. درست است یا نیست؟ من مثل شما مخالفش هستم اما آنهایی که کشته می دهند متأسفانه نظر من و شما را زیاد قبول ندارند. در مورد قتلهای بر سر تعصب در غرب و اشاره شما به قتل های ناموسی ترکها و کردهادر آلمان فکر می کنم بی ربط به موضوع من است.آن نوع قتلها در همه جای ایران هست علی الخصوص هر جا سواد کمتر و تعصبات مذهبی یا غیرت و غیرت بازی بیشتر باشد این نوع قتلها هم بیشتر. در مجموع من تإیید کننده هیچ قتلی نیستم و انسان را در مقامی نمیدانم که در مورد مرگ یا زیستن انسان دیگر تصمیم بگیرد.اگر شما هم همین نظر را دارید در یک قایقیم با نگاه متفاوت. شاد و پایدار باشید
این پاسداران، خیلی هاشان امثال برادر و… ما بودند. چه بسا فقط دوره ی سربازی شان را می گذراندند.
خشم و انتقام، یک رفتار فرهنگی است، بسیار ریشه ای تر از بازی پیش و پسنماز. به همین سادگی متهم کردن حکومت به این که چون اعدام می کند پس گروهی از مردم هم می کشند، بسیار ساده نگرانه و سطحی است، فقط یک فرافکنی ساده برای نپرداختن به اصل مساله. جدا از آنهایی که به این رفتار غلط فرهنگی دامن می زنند، آنهایی که با این فرافکنی ها از روشن شدن اصل موضوع اجتناب می کنند، کم بی تقصیر نیستند. اگر دولت از فردا بگوید هیچ کس را اعدام نمی کند، این ماجراها ادامه می یابند. کم نیستند قتل هایی که برسر تعصب در خانواده های ساکن غرب و جنوب ایران هنوز اتفاق می افتد و کسی نمی تواند جلویشان را بگیرد. جالب این است که این نوع قتل ها حتا این جا در آلمان هم رخ می دهد؛ مهاجرانی که هنوز بر آیین سنتی خود هستند.
هم میهن کوروش به یاریت نیاز دارد
حواس پرتی بنده را ببخشید. البته منظور «نصیب» بود و نه «نسیب» .بدرود
سهیل
ممنون از توضیحات. شما و عمه جان هم شاد و سلامت باشید تا از وسط حرفهای این «دو شما» یک تصویر خاکستری از این خاک سرخ نسیب ما بشه.
سهیل
hamshahri’eh man va tow nadaareh, hamejaa hamejoor aadami hast
سهیل جان همانطور که تو فارسی حرف می زنی اما هیچ ارتباطی با سپاه و بسیج و سر سپردگی به رژیم نداری منم که بلوچم و بلوچی حرف می زنم هیچ ربطی و آشنایی با جندالله و سایر جندها ندارم، اما میشه حدس زد که اگر این بابا ها مرغی داشتند به تخمش امید می بستند نه اینکه زندگی تخمشان نباشد.
در مورد اینکه همشهریهایم را اعدام کنند هفت برابر می کشند خبرت را تأیید می کنم اما عملشان مورد تأیید من نیست. سایر اطلاعاتی که به عرض شما رسانده اند درست نیست. شاد و سربلند باشید.
نمی دونم چرا نظر هایی که می دم نمایش داده نمی شن…
به هر حال وبلاگ شما را لینک کردم
تا همیشه مطالب خوبتون رو بخونم
موفق بمانید
با احترام رضا بهادر
سلام
خیلی جالب نوشتید.
همین است.البته من با کشتن و جنگ و خونریزی مخالفم اما متاسفانه این دور تسلسله
بابا این همشهریهای شما رو که ولشون کنی آدم میکشن، اعدامشون کنی هفت برابر می کشن، حبسشون هم که می کنی اول
گروگان می گیرند و میگن ما زندانی داریم بعد گروگانها رو می کشن.
اگه مرغ عمه جان یه پا داره شما که خبر داری بگو این برادران جندالله مرغ نداشتشون چه ریخت و قیافه ای داره .
سهیل