خواب که سنگین باشد هر کسی نمیتواند خفته را بیدار کند. صدایش میزنی. جواب میدهد. بلند میشود. مینشیند. خمیازه میکشد اما میافتد لحاف را به خود میپیچد و انگار مرده است. خفتهای که خوابش سنگین است مرده نیست، مرده است. مردهای که ترا میکشد اما بیدار نمیشود. باید مسیح باشی. باید بتوانی زنده کنی. باید آماده باشی که اگر سیلی زد توی گوشَت آنطرف صورتت را بیاوری تا دوباره نکوبد به همان طرف صورتت. باید ایوب باشی که اگر نشست و زل زد در چشمانت و داد زد بیدارم برو رهایم کن و بعد دراز به دراز افتاد و خوابید منفجر نشوی، ناز و نوازشش کنی. حیلهای بیابی. بلد باشی بدون آنکه خودت و یا او را به قصد کشت تکان دهی با واژهها هفت بند جانش را بلرزانی تا خوابش بپرد و کنده شود و بلند شود و ترا نجات دهد از دق مرگ.
بیدار کردن مشکل نیست، خیلی مشکل است.
بیدار کردن مشکل است
November - 18 - 2006
شاید هم آن کسی که خواب است، دارد خوابهای خوش میبیند و به خیال خودش بیدار است، هر کاری هم بکنی بیدار نخواهد شد، چون خودش فکر میکند بیدار است
سلام.ما رشتی ها به اين ميگوييم*خواب مرگ*
آدم کارش با مرده روشن است ولی با کسی که به خواب مرگ رفته؟!!درست است که بيدار کردنمان کار دشواری است.
خواب سنگین را میتوان بیدار کرد ولو با زحمت اما آنکه خودش را بخواب زده نمیتوان بیدار نمود
salam
kheyli ghashng neveshti
mer30 vaghean
bye
چه زیبا گفتید. به راستی که برای بیداری خفتگان باید صبور و دانا و هوشیار بود
سلام قادر جان. خسته نباشی. ” بیداری ” بیش از بیدار کردن مشکل هست. جاگیر نمیشود. عین یک نسیم ملایم هست. نه میتوانی بفهمی از کجا می آید و نه میتوان در جائی گیرش داد؛ درست از لحظه گیر کردن، دیگر نسیم نیست! بیدار کردن عین به بندکشیدن نسیم هست. آنی که از نسیم روی بر میگرداند، شوری بزرگ را از خود دریغ میکند. اگر برگردی و به کار این جماعت خیره شوی، خود نیز بر نسیم روی برمیگردانی که هرگز مباد!
شاید یک سطل آب سرد که قبلا با مقدار زیادی یخ قاطی شده باشد کمک کند!
البته گاهی باید از قبل برای مقابله با عکس العمل و عواقب آن فکرهایی کرد