علی رادبوی وبلاگ طرح و داستان را در این آدرس برقرار کرده است.
او بازماندهی نسلی است که با چند سئوال ساده بغل دیوار به رگبار بسته شد و قاتلانشان امروز به وزارت رسیدهاند. اگر مثل من جسته گریخته اطلاعاتی از گذشتهاش نداشته باشید رد پای هیچ فعالیتی را در نوشته هایش نخواهید دید. در جا گفته باشم باورهایی که زمانی دور آنرا شعارمیداد از دید خواننده تیز در لابلای نوشته هایش پنهان نمیماند، اما مطالعه و تجربه و گذشت زمان به این نویسنده ساکن آمریکا وقار و افتادگی لازم را داده است که در گوشهای از دنیاشهربا اتوبوسی در چرخاندن هستی شریک شود و در کنجی از وبلاگشهر با نوشتن «طرح و داستان» در گسترش شهرِ واژه و سوژه همراه گردد. وقتی سالها قبل مجموعه داستان «خانههای مردم» را از او خواندم متوجه شدم که به جای بلند پروازی های جوانی میخواهد در آسمان ادبیات پرواز کند. اما با کایت در آسمانی که عقابهایی در ارتفاع پرواز میکنند ممکن است بشود تحسین عدهای را برانگیخت ولی خستگی سریع به سراغ انسان میآید و از خیر پرواز میگذرد علی الخصوص که نیروی بازدارندهی زندگی روزمره هر روز بیشتر ترا زمینگیر کند و بدینسان بود که غیر از تک و توکی نوشته در آرش و اینجا و آنجا چیزی از او ندیدم تا استعداد و سلیقه و اشتهای نوشتنش را در ساکی ریخت و به وبلاگشهر کوچ کرد. اول خواست قصه های «من و دخترم» را جا بیندازد چند تایی هم نوشت از آن جمله: بقیه در شهرگان دات کام
نگاهی به وبلاگ طرح و داستان
December - 24 - 2005