عمهجان در حالیکه از عصبانیت میلرزد میگوید: همه اتم را غنی میکنند، همه این بمب «کوفتی» را میسازند. نوبت که به ما رسید آسمان تپید؟
میگویم عمه جان از آنهمه چیزی که جهان دارد چرا ما فقط به این یکی پیله میکنیم؟ پاکستان که این «کوفتی» را دارد چرا در یک زلزله لنگهایش به هوا رفت و دو تا هلیکوپتر نداشت زخمیها را برساند به دوا و دکتر؟
کمی فکر میکند و میگوید: بقیه را در اطلاعات دات نت بخوانید
گفتگوی اتمی من و عمهجان
October - 24 - 2005