نمیدانم نامههای دکتر سروش و آیتالله منتظری را که برای گنجی نوشتهاند و ریش گرو گذاشتهاند که دست از مردن بردارد و ذلت را بپذیرد خواندهاید یانه.
حتماً حضرت آیتالله با مشاوران مشورت کرده و دکتر سروش هم با مغز متفکر اصلاحات سبک و سنگین کرده و به این نتیجه رسیدهاند که گنجی خطشان را خواهد خواند. برای همین این نامهها را نوشتهاند.
احتمالاً با پیکی یا چاپار مخصوصی آنها را به اوین فرستادهاند. زندانبان که دیده نامهها توطئه دشمن نیستند و نیت خیر دارند در سلول را باز کرده و نامه رسان را هدایت کرده زیر سر گنجی و خوشخبری داده که پدر روحانیاش و برادران عرفانیاش «اقدام» کردهاند. میشود حدس زد که در مرز این دنیا و آن دنیا، گنجی چشمان بی فروغش برقی میزند، تکانی میخورد. شاد میشود که هنوز دودی از کندهای بلند میشود و خوش میشود که هر چند دیر اما شیران گرفتند یقهی حضرت روباه را، اما وقتی شروع میکنند به خواندن نامهها حتم دارم از این همه محافظه کاری، از این همه بی کسی، قبل از مردن سخت خواهد گریست و خواهد گفت:
پرفسورا! حضرتا! قاتل را گذاشتهاید از مقتول درخواست میکنید؟
درخواستی از مقتول!
July - 17 - 2005