اکبر گنجی در عنفوان جوانی با دیدن یک قهرمان که مشت می زد توی دهان این و آن تصمیم گرفت وقتی بزرگ شد قهرمان بشود، اما زمانی که دید هاشمی رفسنجانی و حضرت رهبر و فلاحیان که قهرمان شدهاند دارند تند و تند و به زور افرادی را وادار میکنند که دار فانی را وداع گفته به سرای باقی بشتابند از قهرمانی پشیمان شد و خواست جلوی آن قهرمانان را هم بگیرد. آنها قهرمان دیگری به نام مرتضوی را فرستادند که به هر قیمت شده او را قهرمان کند. قاضی مرتضوی هم او را به زندان اوین فرستاد تا الوات و چاقو کشها از راه میانه نسبت به قهرمانی او اقدام فرمایند. گنجی زیاد منتظر نماند و از مرتضوی و اوین خداحافظی کرد و رفت خانهاش، اما آنجا شیرین عبادی خائن که از دست کفار جایزه نجس صلح را گرفته… دنباله مطلب را در اطلاعات دات نت بخوانید