بین گرگ و گوسفندان جنگ شده. باد شیپور می زند. کفتار پیر و چند تا خوک بلندیها را گرفته اند. روبا ها با دمب خود گردو می شکنند. داستان بدتر از آن آغاز شده که بشود از دهها گذر بسته عبور کرد. روبا ها در خط مقدم جبهه قرار دارند. به کدام حرفشان می توان اطمینان کرد؟ خوک ها پشت آنها هستند. چه کسی زبان آنها را می داند؟ و گرگ ها همیشه به چنگ و دندان متکی هستند.
وقتی باد شیپور می زند شما منتظر تمام شدن کدام داستانید؟
در این جنگ فقط روبا ها می رقصند. این ماجرا چنان زشت شروع شده که تاریخ دارد می ترسد.
جنگ
April - 7 - 2004