وقتی نماینده ی باغ ملک در انتخابات برنده می شود، مردم ایذه که جمعیت بیشتری دارد کاسه ی زیر نیم کاسه را می بینند و لذا هفتصد هشتصد نفر آن ها برای اعتراض می روند جلوی فرمانداری. برادران انتظامی که بر خلاف نیروهای نجاتی که به بم رفتند، از سرعتی فوق العاده بر خوردارند مثل برق به محل می رسند.
وقتی مردم از رو نرفته شروع می کنند شعار دادن و سنگ پرانی، برادران انتظامی به شکم افتاده نشانه گیری کرده شروع می کنند به شلیک هوایی. در این هنگام خداوند می بیند چپ و راست گلوله است که به طرف آسمان می آید. با اشاره اش، ملائک در چشم به هم زدنی تمام گلوله ها را در هوا می قاپند و وقتی پی به مقصد اصلی آن ها می برند فشنگ ها را به پا و شکم و سینه ی مردم ایذه فرو می کنند. که در نتیجه عده ای نازک نارنجی زخمی و تنی نیز حتی می میرند.
در این هیر و ویر آقای عزراییل معلوم نیست روی چه حسابی می رود نماینده ی قبلی ایذه در مجلس را قبض روح می کند!
حالا یک عده می گویند او در درگیری زخمی شده و سپس دار فانی را وداع گفته، اما عده ی دیگری می گویند نامبرده خودش از قبل مردنی بوده و مرده. والله اعلم بالصواب.
گزارشی از درگیری ایذه
February - 23 - 2004